severity

/sɪˈverəti//sɪˈverɪti/

معنی: دقت، شدت، سختی، خشکی، خشونت، سخت گیری، عنف
معانی دیگر: ستهمی، دشواری، اشکال، جانفرسایی، طاقت فرسایی، تندی، (ناخوشایند) سادگی، عاری بودن از لطافت و زینت، بی زیبی

جمله های نمونه

1. a winter of unprecedented severity
زمستانی با شدت بی سابقه

2. The severity of the teacher was not appreciated by the pupils until they reached the final examinations.
[ترجمه گوگل]شدت معلم مورد قدردانی دانش آموزان قرار نگرفت تا اینکه به امتحانات نهایی رسیدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان تا زمانی که به امتحانات نهایی رسیدند، مورد قدردانی دانش آموزان قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The severity of the Black Plague can be imagined from the fact that thirty percent of the population died.
[ترجمه گوگل]شدت طاعون سیاه را می توان از این واقعیت تصور کرد که سی درصد از جمعیت جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]شدت طاعون سیاه را می توان از این واقعیت تصور کرد که سی درصد از مردم مردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rosita complained to the principal about the severity of the punishment which the Student Court gave to her.
[ترجمه گوگل]رزیتا از شدت مجازاتی که دادگاه دانش آموزی به او داده بود به مدیر مدرسه شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]rosita از مدیر درباره شدت تنبیهی که دادگاه دانشجویی به او داد، شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His severity scared the children away.
[ترجمه سبحان] خشونت او، بچه ها را ترساند و فراری داد.
|
[ترجمه Mrjn] سخت گیری او بچه ها را ترساند
|
[ترجمه گوگل]شدت او باعث ترس بچه ها شد
[ترجمه ترگمان]شدت او بچه ها را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The risk and severity of sunburn depend on the body's natural skin colour.
[ترجمه گوگل]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]خطر و شدت آفتاب سوختگی به رنگ طبیعی پوست بدن بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The criminal was punished with severity.
[ترجمه گوگل]جنایتکار به شدت مجازات شد
[ترجمه ترگمان]مجرم به شدت مجازات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The elaborate facade contrasts strongly with the severity of the interior.
[ترجمه گوگل]نمای استادانه به شدت با شدت فضای داخلی تضاد دارد
[ترجمه ترگمان]نمای ظاهری آراسته به شدت با شدت داخل تضاد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We didn't realize the severity of her illness.
[ترجمه مهدی] وخامت بیماری او را تشخیص ندادیم
|
[ترجمه گوگل]ما متوجه شدت بیماری او نشدیم
[ترجمه ترگمان]به سختی بیماری او را تشخیص ندادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't think you quite understand the severity of our financial problems.
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم شما به شدت متوجه شدت مشکلات مالی ما باشید
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم شما به شدت مشکلات مالی ما را درک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A prison sentence should match the severity of the crime.
[ترجمه گوگل]مجازات زندان باید با شدت جرم مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]محکومیت زندان باید با شدت جرم مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even the doctors were shocked by the severity of his injuries.
[ترجمه گوگل]حتی پزشکان نیز از شدت جراحات او شوکه شده بودند
[ترجمه ترگمان]حتی پزشکان از شدت جراحات او شوکه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The drug can reduce the frequency and severity of attacks.
[ترجمه گوگل]این دارو می تواند دفعات و شدت حملات را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]این دارو می تواند فرکانس و شدت حملات را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wagged her finger with mock severity.
[ترجمه گوگل]انگشتش را با شدت مسخره تکان داد
[ترجمه ترگمان]با خشونت ساختگی انگشتش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective assessment of the severity of the problem was difficult.
[ترجمه گوگل]ارزیابی عینی از شدت مشکل دشوار بود
[ترجمه ترگمان]ارزیابی عینی شدت این مشکل دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The severity of the punishment should match the seriousness of the crime.
[ترجمه گوگل]شدت مجازات باید با شدت جرم مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شدت مجازات باید با جدیت این جنایت هماهنگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The disease ranges widely in severity.
[ترجمه گوگل]این بیماری از نظر شدت دامنه وسیعی دارد
[ترجمه ترگمان]این بیماری شدت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Several drugs are used to lessen the severity of the symptoms.
[ترجمه گوگل]چندین دارو برای کاهش شدت علائم استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]داروهای چندی برای کاهش شدت علایم به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دقت (اسم)
resolution, accuracy, precision, attention, punctuality, exactitude, severity, delicacy, nicety, certitude, definitude, double precision, finesse

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

خشکی (اسم)
land, severity, aridity, drought, dryness, mainland, stinginess, drouth

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

سخت گیری (اسم)
austerity, rigor, severity, astringency, crackdown, rigidity, stringency

عنف (اسم)
harshness, severity

تخصصی

[صنعت] شدت
[نساجی] سختی - شدت - دقت - سخت گیری - خشونت

انگلیسی به انگلیسی

• seriousness; acuteness; difficulty, rigorousness; simplicity, plainness; harshness, strictness

پیشنهاد کاربران

شدت، سختی، خشونت
وخامت 🧐
وخامت ( در مورد بیماری )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : severity
صفت ( adjective ) : severe
قید ( adverb ) : severely
شدت و سرسختی
زمختی
severity ( علوم سلامت )
واژه مصوب: شدت 2
تعریف: درجۀ ناخوشی و خطری که بیمار در معرض آن است
خشونت، شدت، سختی
شدت ( بیماری )
شدت

بپرس