scenario

/səˈnerioʊ//sɪˈnɑːrɪəʊ/

معنی: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی، زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت
معانی دیگر: فیلمنامه، سناریو، (نمایش و اپرا و غیره) خلاصه داستان و شرح شخصیت ها، کوته نوشت، درجمع دستور نوشته ورود وخروج بازیگران نمایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: scenarios
(1) تعریف: a detailed outline or summary of a play, film, or book.
مشابه: sketch

- I'm working on a scenario for a new play.
[ترجمه نیکاخواجه زاده] من دارم روی سناریوی نمایشنامه ی جدیدکارمیکنم
|
[ترجمه مهدی] من در حال کار بر روی فیلم نامه ی یک نمایش جدید می باشم.
|
[ترجمه گوگل] در حال کار بر روی سناریوی یک نمایشنامه جدید هستم
[ترجمه ترگمان] من روی یک سناریو برای یک نمایش جدید کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a shooting script for the making of a film; screenplay.

- The director wanted some last-minute changes to the scenario before the start of filming.
[ترجمه گوگل] کارگردان خواستار تغییراتی در لحظه آخر در سناریو قبل از شروع فیلمبرداری بود
[ترجمه ترگمان] کارگردان قبل از شروع فیلم برداری چند دقیقه به سناریو نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a hypothesized set of events or actions.

- What is the most likely scenario if an earthquake should strike?
[ترجمه گوگل] محتمل ترین سناریو در صورت وقوع زلزله چیست؟
[ترجمه ترگمان] به احتمال زیاد اگر یک زلزله رخ دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She proposed three different scenarios for the completion of the project.
[ترجمه گوگل] او سه سناریو مختلف را برای تکمیل پروژه پیشنهاد کرد
[ترجمه ترگمان] او سه سناریوی مختلف برای تکمیل پروژه پیشنهاد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Imagine a scenario where only 20% of people have a job.
[ترجمه امیر] یک سناریوی تصور کنید که تنها 20 درصد مردم شاغل هستند
|
[ترجمه گوگل]سناریویی را تصور کنید که در آن تنها 20 درصد افراد شغل دارند
[ترجمه ترگمان]یک سناریو را تصور کنید که در آن تنها ۲۰ % از مردم شغل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The more likely scenario is that the president will resign and an election will be held.
[ترجمه گوگل]سناریوی محتمل تر این است که رئیس جمهور استعفا دهد و انتخابات برگزار شود
[ترجمه ترگمان]محتمل ترین سناریوی این است که رئیس جمهور استعفا خواهد داد و انتخابات برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Discovering your child takes drugs is a nightmare scenario for most parents.
[ترجمه مریم:ع] اینکه بفهمی فرزندت مواد مصرف می کند سناریوی وحشتناکی برای اکثر والدین است
|
[ترجمه گوگل]کشف اینکه فرزند شما مواد مخدر مصرف می کند یک سناریوی کابوس برای اکثر والدین است
[ترجمه ترگمان]کشف یک کودک برای اغلب والدین یک سناریوی کابوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under a likely scenario, world population will double by 2050.
[ترجمه گوگل]طبق یک سناریوی محتمل، جمعیت جهان تا سال 2050 دو برابر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]براساس سناریوی احتمالی، جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ دوبرابر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a worst - case scenario, the disease will reach epidemic proportions.
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت، این بیماری به ابعاد اپیدمی خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]در بدترین حالت، این بیماری به نسبت های همه گیر خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Let me suggest a possible scenario .
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید یک سناریوی احتمالی را پیشنهاد کنم
[ترجمه ترگمان]بگذارید یک سناریوی ممکن را پیشنهاد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The study concludes that in a worst case scenario there might be up to 80, 000 human infections in Britain arising from BSE beef.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نتیجه می گیرد که در بدترین سناریو ممکن است تا 80000 عفونت انسانی در بریتانیا ناشی از BSE گوشت گاو باشد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نتیجه می گیرد که در بدترین حالت ممکن است تا ۸۰ % عفونت های انسانی در بریتانیا ناشی از گوشت گاوی نوترکیب شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The worst-case scenario was that he would have to have an operation.
[ترجمه گوگل]بدترین سناریو این بود که او باید تحت عمل جراحی قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]بدترین حالت این بود که او مجبور بود یک عمل جراحی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The worst-case scenario would be for the factory to be closed down.
[ترجمه گوگل]بدترین سناریو تعطیلی کارخانه است
[ترجمه ترگمان]بدترین حالت ممکن برای این کارخانه خواهد بود که بسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the worst-case scenario more than ten thousand people might be affected.
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت ممکن است بیش از ده هزار نفر تحت تأثیر قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]در بدترین حالت ممکن است بیش از ده هزار نفر تحت تاثیر قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is difficult to imagine a scenario in which most companies will enthusiastically promote affirmative action as a matter of policy.
[ترجمه گوگل]تصور سناریویی که در آن اکثر شرکت ها با اشتیاق، اقدام مثبت را به عنوان یک موضوع خط مشی تبلیغ کنند، دشوار است
[ترجمه ترگمان]تصور یک سناریو که در آن بیشتر شرکت ها مشتاقانه اقدام ایجابی را به عنوان یک موضوع سیاست ترویج می کنند، دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this scenario, capital flows tend towards areas with high technology and high productivity.
[ترجمه گوگل]در این سناریو، جریان سرمایه به سمت مناطقی با تکنولوژی بالا و بهره وری بالا تمایل دارد
[ترجمه ترگمان]در این سناریو، جریان های سرمایه به سمت مناطقی با فن آوری بالا و بهره وری بالا گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Brier bases his scenario on several pieces of evidence.
[ترجمه گوگل]بریر سناریوی خود را بر چندین شواهد استوار می کند
[ترجمه ترگمان]Brier سناریو خود را براساس چندین مدرک از شواهد نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beane explained his scenario for success.
[ترجمه گوگل]بین سناریوی موفقیت خود را توضیح داد
[ترجمه ترگمان]Beane سناریوی خود را برای موفقیت شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Scenario construction begins with the identification of predetermined elements.
[ترجمه گوگل]ساخت سناریو با شناسایی عناصر از پیش تعیین شده آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]ساخت سناریو با شناسایی عناصر از پیش تعیین شده آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متن یا نمایشنامه فیلم سینمایی (اسم)
scenario

زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت (اسم)
scenario

تخصصی

[سینما] سناریو - فیلمنامه
[کامپیوتر] سناریو

انگلیسی به انگلیسی

• script, storyline, synopsis of a plot
if you talk about a likely or possible scenario, you are talking about the way in which a situation may develop.
the scenario of a film is a piece of writing that gives an outline of the story; a technical use.

پیشنهاد کاربران

سناریو، وضعیت
مثال: They discussed different scenarios for the project.
آن ها در مورد سناریوهای مختلف پروژه بحث کردند.
نمایش
پیدایی ، پیدایه
نِمود، نمودایی ، نمودایه
پَدید ، پدیدایی ، پدیدایه
طرح آزمایش مفروض
فرضیه
مصوب فرهنگستان: فرانامه
در فرهنگ علوم انسانی، اثر ارزشمند داریوش آشوری به همان معنای �سیناریو و فیلم نامه� آمده است.
scenario ( علوم نظامی )
واژه مصوب: رزم‏نامه
تعریف: ترسیم و تجسم وضعیت هایی که دستیابی به هدف های منظورشده در دستورالعمل تمرین های راهکنشی فرمانده را امکان‏پذیر سازد
- وضعیت ( احتمالی )
- حالت ( احتمالی )
نمایشنامه
ماجرا
ماجرا
قضیه
ماجرا
با درد به پارسی دوستان گرانسنگ
همان گونه که در چمش انگلیسی این واژه آمده : synopsis of a plot ، یا در دیگر چمش ها:script, storyline که به همان نمایش نامه و . . بازمی گردد. ولی در کایربرد آن به پارسی می توان از واژگان:�پیش انگارها، پیش انگاره‎ها و پیش‎آیندهاو پیشامدها� بهره جست،
�رزم نامه� در زمینه نظامی
فرض قبلی
نمودگان: این واژه در معنای اول اشاره دارد به روایت و ماجرای رمان، فیلم یا داستان که مشتمل بر جزئیات تک تک صحنه ها باشد. در معنای دوم به رشته، سِیر، طرح یا مدلی از رویدادها اشاره دارد که به نظر باید رخ
...
[مشاهده متن کامل]
دهند. ریشه سناریو به واژه لاتین scenarius به معنی محل و سکوی صحنه های نمایش و این هم از ریشه لاتین scena: scene به معنی مکان رویداد، جای وقوع یا اجزای بازی های نمایش آمده است. ما معادل نمودگان را پیشنهاد می کنیم. نمود به معنی نمایش، جلوه، بروز و پدیده است و از نمودن گرفته شده است به معنی نمایش دادن.

فرض ، پیش فرض
با چنین فرضی آینده . . . . . . In such a future scenario

شرح ( در حسابداری )
مثال: Transaction scenario: Create Payment
معنی: شرح معامله: ایجاد پرداخت
شرایط و موقعیتی که احتمال اتفاق افتادن داره
سناریو، فیلمنامه
بحث تجارت اداره جهانی
مباحثه تجارتی
موقعیت
داستان واره
سناریو
مورد، موارد
وضعیت های محتمل
معمولا خوشبینانه، متوسط و بدبینانه
داستان فیلم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس