96 1624 100 1 say uncle تسلیم شدن، لنگ انداختن بررسی کلمه say uncle عبارت ( phrase )• : تعریف: to yield; give up.• مشابه: capitulate واژه say uncle در جمله های نمونه 1. He refused to say uncle no matter how they threatened him. [ترجمه ترگمان]او از این که عمو جان او را تهدید کرده بود، خودداری کرد [ترجمه گوگل]او حاضر به گفتن عمو بدون توجه به چگونگی تهدید او [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. I will say uncle to you. [ترجمه ترگمان]من به تو میگویم عمو جان [ترجمه گوگل]من دایی را برای شما می گویم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Say uncle, or I'll beat you up! [ترجمه ترگمان]عمو جان، یا من تو را کتک خواهم زد! [ترجمه گوگل]بگو بیا، من یا شما را ضرب و شتم! [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. I refused to say uncle no matter how they threatened me. [ترجمه ترگمان]از گفتن اینکه چطور مرا تهدید کردند، خودداری کردم [ترجمه گوگل]من از گفتن عموی بدون توجه به چگونگی تهدید من [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... say uncle را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران مَمَد بگو غلط کردم سینا ,بگو غلط کردم سارافرجپور بگو غلط کردم Dark Light " Say " i ate shit and I'm regretful, bitch معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها نادیا > Chemokines h. k > مچیسک پریسا یاری نژاد > سیجاک یه پسر > پاق پوریا رجب زاده > پوریا خانم مظفری > اهورا غزل > عقبی خانم مظفری > اهورا نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حسن پاپیسارافرجپورموسیFigureDark Light محمد حاتمی نژادFarhoodعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته لرکی فارس حسنا یک غازی نام کره ای لر زراسوند بند گران