synthesis

/ˈsɪnθəsəs//ˈsɪnθəsɪs/

معنی: بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع
معانی دیگر: هم نهشت، هم نهاد، هم نهشته، هم نهاده، (شیمی - ساختن ترکیب های پیچیده تر از راه آمیختن دو یا چند ترکیب ساده تر) سنتز، آمایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: syntheses
مشتقات: synthesist (n.)
(1) تعریف: the combining of discrete elements into a unified compound or entity, or the unified whole formed by such a combining. (Cf. analysis.)
متضاد: analysis
مشابه: combination, unity

- Her newest work of art is a synthesis of all her techniques.
[ترجمه گوگل] جدیدترین اثر هنری او ترکیبی از تمام تکنیک های او است
[ترجمه ترگمان] جدیدترین اثر هنری او ترکیبی از همه تکنیک های او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in chemistry, the formation of a chemical compound from simpler compounds or elements.

(3) تعریف: a process of reasoning by deduction from given propositions and principles.

جمله های نمونه

1. Comes and goes unceasingly, unceasingly analysis and synthesis.
[ترجمه گوگل]بی وقفه می آید و می رود، بی وقفه تحلیل و سنتز
[ترجمه ترگمان]مدام می آید و مدام به تجزیه و تحلیل و ترکیب ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We made a synthesis of their studies.
[ترجمه رضا] ماترکیبی از مطالعات آنها را ساختیم
|
[ترجمه گوگل]ما ترکیبی از مطالعات آنها را انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما ترکیبی از مطالعات خود را ساختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her novels are an odd synthesis of English reserve and Welsh emotionalism.
[ترجمه گوگل]رمان‌های او ترکیبی عجیب از ذخیره انگلیسی و احساس‌گرایی ولزی است
[ترجمه ترگمان]رمان او ترکیبی عجیب از reserve انگلیسی و emotionalism ولز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His novels are a rich synthesis of Balkan history and mythology.
[ترجمه گوگل]رمان های او ترکیبی غنی از تاریخ و اساطیر بالکان است
[ترجمه ترگمان]رمان او ترکیبی غنی از تاریخ بالکان و اساطیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He describes his latest record as 'a synthesis of African and Latin rhythms'.
[ترجمه گوگل]او آخرین رکورد خود را "ترکیبی از ریتم های آفریقایی و لاتین" توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]او آخرین رکورد خود را به عنوان ترکیبی از ریتم های آفریقایی و لاتین توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The corporate planning department made a synthesis of all their studies for the future.
[ترجمه گوگل]بخش برنامه ریزی شرکت ترکیبی از تمام مطالعات خود را برای آینده انجام داد
[ترجمه ترگمان]بخش برنامه ریزی شرکت، ترکیبی از همه مطالعات خود را برای آینده انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In theory the increased prostaglandin synthesis seen with Helicobacter pylori might explain such a reduction in minor mucosal injury.
[ترجمه گوگل]در تئوری، افزایش سنتز پروستاگلاندین مشاهده شده با هلیکوباکتر پیلوری ممکن است چنین کاهشی در آسیب جزئی مخاطی را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]در نظریه سنتز prostaglandin که با Helicobacter pylori دیده می شود ممکن است چنین کاهشی را در آسیب های خفیف mucosal توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Testosterone promotes protein synthesis and thus greatly increases physical strength.
[ترجمه گوگل]تستوسترون سنتز پروتئین را تقویت می کند و در نتیجه قدرت بدنی را تا حد زیادی افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]Testosterone سنتز پروتئین را ترویج می کند و در نتیجه قدرت فیزیکی را به شدت افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we could once achieve a synthesis Of the archaic and the entirely new . . . We yearn for that reality in this.
[ترجمه گوگل]اگر زمانی می توانستیم به ترکیبی از کهنه و کاملا جدید دست یابیم ما در این آرزوی آن واقعیت را داریم
[ترجمه ترگمان]اگر یکبار بتوانیم به ترکیبی از the و کاملا جدید دست یابیم، آرزوی آن واقعیت را در این زمینه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a human pharmaceutical factory the synthesis of a useful chemical needs a production line.
[ترجمه گوگل]در یک کارخانه داروسازی انسانی، سنتز یک ماده شیمیایی مفید نیاز به خط تولید دارد
[ترجمه ترگمان]در یک کارخانه داروسازی، تولید یک ماده شیمیایی مفید به یک خط تولید نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Subsequently, he achieved a modified synthesis of the vitamin, which he had renamed ascorbic acid.
[ترجمه گوگل]پس از آن، او به سنتز اصلاح شده ویتامین دست یافت که نام آن را به اسید اسکوربیک تغییر داد
[ترجمه ترگمان]متعاقبا، او به یک سنتز اصلاح شده از ویتامین دست یافت که به ascorbic اسید تغییر نام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A higher synthesis, one ushering in a new reign of peace and harmony, under a benign and ever just science.
[ترجمه گوگل]ترکیبی بالاتر، که فرمانروایی جدیدی از صلح و هماهنگی را تحت یک علم خوش خیم و همیشه عادلانه آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]یک سنتز بالاتر، یک راهنمایی در یک دوره جدید صلح و هماهنگی، تحت یک علم خوب و همیشگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inhibition of prostaglandin synthesis by NSAIDs is the major established mechanism by which NSAIDs render the gastric mucosa vulnerable to mucosal injury.
[ترجمه گوگل]مهار سنتز پروستاگلاندین توسط NSAID ها مکانیسم اصلی ایجاد شده است که توسط آن NSAID ها مخاط معده را در برابر آسیب مخاطی آسیب پذیر می کنند
[ترجمه ترگمان]مهار prostaglandin سنتز به وسیله NSAIDs مکانیزم ایجاد شده اصلی است که بوسیله آن NSAIDs the gastric mucosa را در برابر آسیب mucosal آسیب پذیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In such situations there is reduced endogenous dermal synthesis of vitamin D precursors.
[ترجمه گوگل]در چنین شرایطی سنتز پوستی درون زا پیش سازهای ویتامین D کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایطی سنتز dermal endogenous از مواد اولیه ویتامین D کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم پیوستگی (اسم)
linkage, accretion, union, solidarity, reunion, synthesis

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

هم گذاری (اسم)
synthesis, assembly

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

تلفیق (اسم)
reconciliation, synthesis, incorporation, compilation, collation, modulation, conflation, syncretism

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

صنع (اسم)
synthesis

تخصصی

[سینما] ترکیب
[عمران و معماری] ساخت
[برق و الکترونیک] ترکیب، سنتز
[صنعت] ترکیب، ترکیب کردن، ساختن
[نساجی] ترکیب - سنتز
[ریاضیات] ساخت، ترکیب، با هم نهاد، پیوند، تلفیق
[خاک شناسی] سنتز
[پلیمر] سنتز

انگلیسی به انگلیسی

• combining of separate elements into a complete whole; formation of a compound through the combination of simpler components (chemistry); deductive logic
a synthesis of different ideas or styles is a mixture or combination of these ideas or styles; a formal use.
the synthesis of a substance is the production of it by means of chemical or biological reactions; a technical use.

پیشنهاد کاربران

ترکیبی از چند چیز مخصوصا چند چیز غیر طبیعی
فَرآوری ، فراوَرش
[پزشکی] هم نهشت: ترکیب عناصر جدای از هم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : synthesize
✅️ اسم ( noun ) : synthesis / synthetic / synthesizer
✅️ صفت ( adjective ) : synthetic
✅️ قید ( adverb ) : synthetically
synthesis ( noun ) = تلفیق، ترکیب، آمیزه، اختلاط، آمیزش، ادغام/سنتز ( شیمیایی ) /تولید ماده مصنوعی، ترکیب مصنوعی/
مترادف است با کلمه : combination ( noun )
examples:
1 - He describes his latest record as "a synthesis of African and Latin rhythms".
...
[مشاهده متن کامل]

او آخرین رکورد خود را "تلفیقی از ریتم های آفریقایی و لاتین" توصیف می کند.
2 - In different seeds, the syntheses of the three hydrolytic enzymes occur in different places, and mobilization of galactomannan occurs in different ways.
در دانه های مختلف، سنتز سه آنزیم هیدرولیتیک در مکان های مختلف اتفاق می افتد و حرکت گالاکتومانان به روش های مختلف انجام می شود.
3 - We were able to make a kind of biodegradable fiber by synthesis.
ما توانستیم با ترکیب مصنوعی نوعی الیاف تجزیه پذیر بسازیم.

ساختن
نقد و بررسی
اختلاط
ارتباط دادن مطالب به یکدیگر
ترکیب
ترکیب کردن
پیوند دادن داده ها
پارچه الیف مصنوعی
توحیدیابی، یکپارچگی
فرانهاده
فرابرنهاده
سنتز
هم نهش: آمیختن و ترکیب کردن چند چیز مجزا برای تشکیل یک واحد کلی
مرکب
ترکیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس