shrinkage

/ˈʃrɪŋkɪdʒ//ˈʃrɪnkɪdʒ/

معنی: انقباض، چروک، چروک خوردگی، اب رفتگی
معانی دیگر: آب رفتگی، جمع شدگی، کوچک شدگی، انقبا­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act or instance or the process of shrinking.
متضاد: growth
مشابه: contraction, shrink

(2) تعریف: the amount or extent to which something shrinks or otherwise decreases in size or quantity.
مشابه: shrink

جمله های نمونه

1. allow a centimeter for shrinkage
یک سانت برای آب رفتن (پارچه) منظور کنید.

2. Allow for some shrinkage in both length and width.
[ترجمه گوگل]هم از نظر طول و هم در عرض مقداری جمع شدگی اجازه دهید
[ترجمه ترگمان]برای برخی از انقباض در هر دو طول و هم عرض استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Synthetic fabrics are less susceptible to shrinkage than natural ones.
[ترجمه میترا] پارچه های الیاف مصنوعی نسبت به پارچه های الیاف طبیعی کمتر در معرض آب رفتگی قرار دارند
|
[ترجمه گوگل]پارچه های مصنوعی نسبت به پارچه های طبیعی کمتر مستعد جمع شدن هستند
[ترجمه ترگمان]پارچه های مصنوعی کم تر مستعد ابتلا به انقباض هستند تا انقباض طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pollution led to a shrinkage of grasslands.
[ترجمه گوگل]آلودگی منجر به کوچک شدن مراتع شد
[ترجمه ترگمان]آلودگی باعث کاهش علفزارها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There has been some shrinkage in our export trade.
[ترجمه گوگل]در تجارت صادراتی ما مقداری کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]در تجارت صادرات ما کمی انقباض وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There has been much shrinkage of the clothes in the wash.
[ترجمه گوگل]چروکیدگی زیادی در لباس های شستشو وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]لباس ها در رخت شویی زیاد جمع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This move is intended to stop the shrinkage in the banking industry.
[ترجمه گوگل]این اقدام به منظور جلوگیری از رکود در صنعت بانکداری است
[ترجمه ترگمان]این حرکت برای جلوگیری از انقباض صنعت بانکداری در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This considerably reduces shrinkage and weight loss.
[ترجمه میترا] به طور قابل توجهی باعث کاهش چین و چروک و کاهش وزن می شود.
|
[ترجمه گوگل]این به طور قابل توجهی چروکیدگی و کاهش وزن را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این به طور قابل توجهی کاهش و کاهش وزن را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Allow for shrinkage Leather corals, unlike some coelenterates, do not spend the entire time fully expanded.
[ترجمه گوگل]اجازه انقباض را بدهید مرجان های چرمی، بر خلاف برخی از جوجه ها، تمام زمان را به طور کامل منبسط نمی کنند
[ترجمه ترگمان]مجاز بودن برای انقباض تدریجی مرجان ها، برخلاف برخی از coelenterates، کل زمان را به طور کامل گسترش ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have a relatively low shrinkage when they are dry.
[ترجمه گوگل]در هنگام خشک شدن انقباض نسبتاً کمی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در هنگام خشک شدن نسبتا کم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfortunately, the shrinkage involves some loss of detail.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، انقباض شامل مقداری از دست دادن جزئیات است
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، انقباض شامل از دست دادن جزئیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This shrinkage increases the density of the pot.
[ترجمه گوگل]این جمع شدگی باعث افزایش تراکم گلدان می شود
[ترجمه ترگمان]این انقباض چگالی قابلمه را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This helps to reduce shrinkage and cracking.
[ترجمه گوگل]این به کاهش انقباض و ترک خوردگی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار به کاهش انقباض و شکاف کردن کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You must allow for shrinkage.
[ترجمه گوگل]باید اجازه انقباض بدهید
[ترجمه ترگمان]شما باید آب shrinkage را کنار بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انقباض (اسم)
contraction, pluck, traction, constriction, shrinkage, retraction, torsion

چروک (اسم)
wrinkle, pucker, shrinkage, plica

چروک خوردگی (اسم)
rugosity, shrinkage

اب رفتگی (اسم)
shrinkage

تخصصی

[حسابداری] آبرفتگی
[شیمی] انقباض
[سینما] چروک خوردگی - چروکیدگی - آبرفتگی
[عمران و معماری] انقباض - جمع شدگی - افت - جمع شدن - تقلیل حجم - تکیدگی - همکشیدگی - چروک - افت حجمی
[صنایع غذایی] انقباض، چروک خودگی، آب رفتگی
[زمین شناسی] انقباض، جمع شدگی، چروک -افت حجمی
[نساجی] جمع شدگی - انقباض - کاهش - آب رفتگی
[ریاضیات] کوچک سازی، کشیدگی انقباضی، انقباض، آبرفتگی
[پلیمر] جمع شدگی، شوررفتگی، انقباض، جمع شوندگی
[آب و خاک] انقباض

انگلیسی به انگلیسی

• contraction, process of becoming smaller, process of shrinking; amount by which something becomes smaller; decrease in value, depreciation
shrinkage is a decrease in the size or amount of something.

پیشنهاد کاربران

فیزیک چوب: در فیزیک چوب shrinkage به معنی هم کشیدگی چوب ( از دست دادن رطوبت توسط چوب ) می باشد. و مقابل آن swelling به معنی واکشیدگی چوب ( جذب رطوبت توسط چوب ) می باشد.
پسرفت
چروکیدگی
در رشته معدن
shrinkage= روش استخراج انباره ای
shrinkage ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: جمع شدگی
تعریف: کاهش حجم در فطعۀ قالب گیری شده پس از سرد شدن و رهایش از قالب|||متـ . تنجش
کسری
مانند کسری موجودی کالا
Inventory shrinkage
انقباض موجودی زمانی رخ می دهد که تعداد محصولات موجود، کمتر از میزان ثبت شده در فهرست موجودی باشد. این اختلاف می تواند به علت خطای کارمندان، خسارت به کالاها یا دزدی در نقطه خرید از تأمین کننده به نقطه فروش رخ دهد.
become small in size
آب رفتگی، جمع شدگی، کوچک شدگی، انقباض
پدیده ای ترمودینامیکی است که در محصولات قالبگیری تزریقی دیده میشود.
جمع شوندگی - درهم فرورفتگی - کاهش حجم
از زیر کار در رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس