ruth

/ˈruːθ//ruːθ/

معنی: شفقت، رحم، دلسوزی، تاسف
معانی دیگر: (نادر)، ترحم، همدردی، اندوه، غم، اسم خاص مونث، باحرف بزرگ اسم خاص مونک

جمله های نمونه

1. He stopped suddenly when he saw Ruth.
[ترجمه گوگل]با دیدن روت ناگهان ایستاد
[ترجمه ترگمان]وقتی روت را دید ناگهان متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some of the hairpin bends had Ruth clinging to her seat.
[ترجمه مبین] روت در حالی که روی صندلی اش تکیه داده بود خم شد و بعضی از گیره مو ها را برداشت
|
[ترجمه گوگل]روی برخی از گیره های سر، روت به صندلی خود چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]روت در حالی که روت را روی صندلی اش چسبانده بود اندکی خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is a manuscript bearing as a title Ruth.
[ترجمه گوگل]این یک نسخه خطی است که عنوان روث را در خود دارد
[ترجمه ترگمان]این یک دست نوشته است که به عنوان عنوان عنوان روت نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ruth had/possessed great writing skills.
[ترجمه گوگل]روت مهارت‌های نوشتاری بسیار خوبی داشت/دارا بود
[ترجمه ترگمان]روت مهارت فوق العاده ای داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ruth was a daughter of Abraham.
[ترجمه گوگل]روت دختر ابراهیم بود
[ترجمه ترگمان]روت دختر ابراهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His complex anger flamed afresh, and Ruth was in terror of him.
[ترجمه گوگل]خشم پیچیده او دوباره شعله ور شد و روت از او وحشت داشت
[ترجمه ترگمان]خشم شدید او از نو زبانه کشید و روت در وحشت او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ruth was dismayed to see how thin he had grown.
[ترجمه گوگل]روت از اینکه دید چقدر لاغر شده بود، وحشت کرد
[ترجمه ترگمان]روت از اینکه می دید چقدر لاغر شده است ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ruth draped a shawl over her shoulders.
[ترجمه گوگل]روت شالی را روی شانه هایش انداخت
[ترجمه ترگمان]روت یک شال روی شانه هایش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ruth went pale as the news sank in.
[ترجمه گوگل]با انتشار اخبار، روت رنگ پریده شد
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار در روت فرو ریخت روت پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ruth was looking for an envelope in a drawer when she was sidetracked by some old letters.
[ترجمه گوگل]روت در کشو به دنبال پاکتی می‌گشت که چند نامه قدیمی او را از بین برد
[ترجمه ترگمان]روت به دنبال پاکت نامه در کشو بود که با چند نامه قدیمی از آن منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked as desolate as Ruth felt.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه که روت احساس می کرد متروک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]همان طور که روت احساس می کرد تنها به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tell him to ask Ruth - she'll put him straight.
[ترجمه گوگل]به او بگویید که از روت بپرسد - او او را صاف می کند
[ترجمه ترگمان]به او بگو از روت بپرسد - او رک و راست می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ruth hesitated, uncertain of how to combine honesty and diplomacy in her answer.
[ترجمه گوگل]روت مردد بود و مطمئن نبود که چگونه صداقت و دیپلماسی را در پاسخ خود ترکیب کند
[ترجمه ترگمان]روت مردد بود و نمی دانست چگونه صداقت و دیپلماسی را در جواب خود ترکیب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ruth could not bear to watch her parents arguing.
[ترجمه گوگل]روت طاقت تماشای مشاجره والدینش را نداشت
[ترجمه ترگمان]روت طاقت نگاه کردن پدر و مادرش را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mrs Peterson came in to see Ruth just the once.
[ترجمه گوگل]خانم پترسون فقط یکبار برای دیدن روت وارد شد
[ترجمه ترگمان]خانم پترسون تنها یک بار آمده بود روت را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شفقت (اسم)
mercy, benignity, compassion, lenity, ruth, tendresse

رحم (اسم)
womb, mercy, compassion, lenity, ruth, matrix, clemency, uterus, pity, compunction

دلسوزی (اسم)
sympathy, compassion, ruth, tendresse, commiseration

تاسف (اسم)
regret, ruth

انگلیسی به انگلیسی

• female first name; (biblical) wife of boaz and great-grandmother of king david; book of ruth, book of the old testament that tells the story of ruth
compassion, pity; sorrow, remorse, regret

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ruth / ruthlessness / ruthfulness
✅️ صفت ( adjective ) : ruthless / ruthful
✅️ قید ( adverb ) : ruthlessly / ruthfully
then ruth came back and. . . سپس روث یرگشت و. . . . .

بپرس