صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, occurring, or living in a rural area.
• مترادف: pastoral, rural
• متضاد: urban
• مشابه: agrarian, bucolic, countrified
• مترادف: pastoral, rural
• متضاد: urban
• مشابه: agrarian, bucolic, countrified
- They'd rather live in a rustic setting than in a city or suburbia.
[ترجمه گوگل] آنها ترجیح می دهند در یک محیط روستایی زندگی کنند تا در یک شهر یا حومه شهر
[ترجمه ترگمان] آن ها ترجیح می دادند در یک محیط روستایی زندگی کنند تا در یک شهر یا شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها ترجیح می دادند در یک محیط روستایی زندگی کنند تا در یک شهر یا شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is often a lot of physical work involved in rustic living.
[ترجمه گوگل] اغلب کارهای فیزیکی زیادی در زندگی روستایی دخیل است
[ترجمه ترگمان] اغلب کاره ای فیزیکی زیادی در زندگی روستایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اغلب کاره ای فیزیکی زیادی در زندگی روستایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: like or characteristic of rural areas, customs, artifacts, and the like.
• مشابه: backwoods, churlish, countrified, down-home
• مشابه: backwoods, churlish, countrified, down-home
- They enjoying retreating to their rustic cabin in the woods.
[ترجمه گوگل] آنها از عقب نشینی به کابین روستایی خود در جنگل لذت می برند
[ترجمه ترگمان] آن ها از عقب نشینی به کلبه روستایی خود در جنگل لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها از عقب نشینی به کلبه روستایی خود در جنگل لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: unsophisticated; simple; unpolished.
• مترادف: crude, unrefined, unsophisticated
• متضاد: sophisticated
• مترادف: crude, unrefined, unsophisticated
• متضاد: sophisticated
- Our furniture is rustic, but it serves us well.
[ترجمه گوگل] مبلمان ما روستایی است، اما به خوبی به ما خدمات می دهد
[ترجمه ترگمان] اثاثیه ما روستایی و روستایی است، اما به خوبی به ما خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اثاثیه ما روستایی و روستایی است، اما به خوبی به ما خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: rustically (adv.), rusticity (n.), rusticness (n.)
مشتقات: rustically (adv.), rusticity (n.), rusticness (n.)
• : تعریف: a person from a rural area, esp. one who is unsophisticated, uncouth, or the like.
• مترادف: clodhopper, peasant, yokel
• متضاد: urbanite
• مشابه: barbarian, bumpkin, hick
• مترادف: clodhopper, peasant, yokel
• متضاد: urbanite
• مشابه: barbarian, bumpkin, hick