1. buying this rusted bicycle is folly
خریدن این دوچرخه ی زنگ زده حماقت است.
2. we saw rusted hulks on the beach
ناو لاشه های زنگ زده را در کرانه دیدیم.
3. a jungle of rusted tanks, trucks and cannons
انبوهی از تانک ها و کامیون ها و توپ های زنگ زده
4. a mind that has rusted
مغزی که متحجر شده است (زنگ زده است)
5. the tricycle's handlebars are rusted
دسته ی سه چرخه زنگ زده است.
6. my grandfather's old sword was completely rusted
شمشیر کهنه ی پدر بزرگم کاملا زنگ زده بود.
7. this year our crops are all rusted
محصولات ما امسال همه زنگ زده است.
8. the letters were clasped together with a rusted clasp
نامه ها را با یک گیره ی زنگ زده بهم الصاق کرده بودند.