معنی: حنایی، سیب قرمز زمستانی، سنجابی، زبر، خرماییمعانی دیگر: قهوه ای مایل به زرد یا قرمز، (سابقا برای جامه ی روستاییان به کار می رفت) پارچه ی زبر پشمی (معمولا به رنگ قهوه ای)، سیب زمستانی (که پوست زبر و لک دار دارد)، روستایی، ضخیم
• (2)تعریف: a coarse, reddish brown homespun cloth, formerly used for clothing.
• (3)تعریف: a variety of apple having rough mottled skin, which ripens in the autumn.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the color russet.
جمله های نمونه
1. The small russet cones of red spruce are borne only near the tip of the crown.
[ترجمه گوگل]مخروط های کوچک صنوبر قرمز تنها در نزدیکی نوک تاج قرار دارند [ترجمه ترگمان]میوه های سرخ و خرمایی رنگی که صنوبر قرمز دارند، تنها در نزدیکی نوک تاج به دست می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her eyes plunged to a russet flecked deep green when she talked about him.
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد او صحبت میکرد، چشمانش به رنگ سبز تیرهای افتاد [ترجمه ترگمان]وقتی راجع به او صحبت می کرد، چشمانش به رنگ حنایی رنگ سبز رنگی سرازیر شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The Norfolk Royal Russet is a new apple with rich flavour and scent.
[ترجمه گوگل]Norfolk Royal Russet یک سیب جدید با طعم و رایحه غنی است [ترجمه ترگمان]Russet رویال Norfolk یک سیب جدید با طعم و بوی غنی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He had others in his grizzled russet tonsure, dropped from the higher branches as the wind stirred them.
[ترجمه گوگل]او افراد دیگری را در شن و ماسه سرخشدهاش داشت که با تکان دادن باد از شاخههای بالاتر پایین میآمدند [ترجمه ترگمان]او بقیه را در سر تراشیده خود داشت و از شاخه های بلندتر که باد آن ها را تکان می داد پایین انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Russet and grey still prevail in the recently gale-thrashed boughs.
[ترجمه گوگل]در شاخه هایی که اخیراً کوبیده شده اند، روست و خاکستری وجود دارد [ترجمه ترگمان]باد و خاکستری رنگ هنوز بر شاخه های بید کتک می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In russet gown and apron blue.
[ترجمه گوگل]با لباس مجلسی و پیشبند آبی [ترجمه ترگمان]با پیراهن ضخیم و پیش بند آبی رنگ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The dogwood bud, pale green is inlaid with russet markings.
[ترجمه گوگل]غنچه سگک به رنگ سبز کم رنگ با علامت های زنگ زده منبت کاری شده است [ترجمه ترگمان]غنچه dogwood که سبز کم رنگ از رنگ های زرد پوشیده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We are a wholly owned subsidiary of Russet Homes, a non - profit distributing Registered Social Landlord.
[ترجمه گوگل]ما یک شرکت تابعه کاملاً متعلق به Russet Homes هستیم، یک مالک اجتماعی ثبت شده توزیع کننده غیرانتفاعی [ترجمه ترگمان]ما یک تابع کاملا متعلق به Russet خانه، یک شرکت توزیع غیر انتفاعی است که دارای حق توزیع غیر انتفاعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You can choose Heirloom or Russet or Sunset.
[ترجمه گوگل]می توانید Heirloom یا Russet یا Sunset را انتخاب کنید [ترجمه ترگمان]می توانید heirloom یا Russet را انتخاب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The whole countryside glowed with the russet tints of autumn.
[ترجمه گوگل]تمام حومه شهر با رنگهای رنگارنگ پاییز میدرخشید [ترجمه ترگمان]سراسر شهر با رنگ های حنایی رنگ پاییز می درخشیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I like to collect russet autumn leaves.
[ترجمه گوگل]من دوست دارم برگ های پاییزی را جمع کنم [ترجمه ترگمان]دوست دارم برگ های حنایی رنگ را جمع کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The red fox was named for it's russet pelt.
[ترجمه گوگل]روباه قرمز به خاطر پوستهی زنگی آن نامگذاری شد [ترجمه ترگمان]روباه قرمز به خاطر پوستین russet نام گذاری شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Non - russet sprouts can arise from completely russet apples.
[ترجمه گوگل]جوانه های غیر زنگ زده می توانند از سیب های کاملاً زنگ زده ایجاد شوند [ترجمه ترگمان]جوانه های Non می توانند از سیب های سرخ به طور کامل بوجود آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She had russet curls.
[ترجمه shoko] او موهای فرفری خرمایی رنگ داشت
|
[ترجمه گوگل]او فرهای زنگ زده داشت [ترجمه ترگمان]موهای حنایی رنگ داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• reddish-brown or yellowish-brown color; coarse reddish-brown homespun fabric; variety of apple with a tough reddish-brown skin russet means reddish-brown in colour; a literary word.