به عنوان فعل
🔸 **معادل فارسی:**
با عجله با کسی برخورد کردن / در تعامل عجله داشتن / تعامل را سرسری انجام دادن
در زبان محاوره ای:
یه جوری سرسری طرف رو رد کردن، عجله داشتن تو برخورد، گفت وگوی سطحی داشتن
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 **تعریف ها:**
1. ** ( عمومی – رفتاری ) :**
به معنی این است که در زمان تعامل با شخصی ( مکالمه، جلسه، تماس و. . . ) عجله کنیم و اجازه ندهیم گفت وگو به صورت کامل یا مؤثر انجام شود.
مثال: Don’t rush me in this interaction — I need time to explain.
تو این گفت وگو عجله نکن، باید وقت داشته باشم توضیح بدم.
2. ** ( مدیریتی / کاری ) :**
وقتی کارمند یا مدیر برای صرفه جویی در وقت، تعامل را به صورت سریع و غیردقیق انجام می دهد.
مثال: The supervisor rushed the employees through the interaction to finish early.
سرپرست کارکنان را در تعامل عجله ای رد کرد تا زودتر کار تمام شود.
3. ** ( روان شناختی / اجتماعی ) :**
اشاره به زمانی که فرد، به جای گوش دادن واقعی، صرفاً پاسخ های سریع و سطحی می دهد.
مثال: She tends to rush people in interactions, making them feel unheard.
او معمولاً در تعامل ها با مردم عجله می کند و باعث می شود احساس کنند شنیده نمی شوند.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
hurry through | cut short | brush off | skip over | speed up | push along
🔸 **معادل فارسی:**
با عجله با کسی برخورد کردن / در تعامل عجله داشتن / تعامل را سرسری انجام دادن
در زبان محاوره ای:
یه جوری سرسری طرف رو رد کردن، عجله داشتن تو برخورد، گفت وگوی سطحی داشتن
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 **تعریف ها:**
1. ** ( عمومی – رفتاری ) :**
به معنی این است که در زمان تعامل با شخصی ( مکالمه، جلسه، تماس و. . . ) عجله کنیم و اجازه ندهیم گفت وگو به صورت کامل یا مؤثر انجام شود.
مثال: Don’t rush me in this interaction — I need time to explain.
تو این گفت وگو عجله نکن، باید وقت داشته باشم توضیح بدم.
2. ** ( مدیریتی / کاری ) :**
وقتی کارمند یا مدیر برای صرفه جویی در وقت، تعامل را به صورت سریع و غیردقیق انجام می دهد.
مثال: The supervisor rushed the employees through the interaction to finish early.
سرپرست کارکنان را در تعامل عجله ای رد کرد تا زودتر کار تمام شود.
3. ** ( روان شناختی / اجتماعی ) :**
اشاره به زمانی که فرد، به جای گوش دادن واقعی، صرفاً پاسخ های سریع و سطحی می دهد.
مثال: She tends to rush people in interactions, making them feel unheard.
او معمولاً در تعامل ها با مردم عجله می کند و باعث می شود احساس کنند شنیده نمی شوند.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
🔸 **معادل فارسی:**
تعامل شتاب زده / برخورد عجولانه / گفت وگوی سریع و بدون تامل
در زبان محاوره ای:
تعامل سرسری، مکالمه در حد سلام علیک، برخورد در لحظه
- - -
🔸 **تعریف ها:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( عمومی – ارتباطی ) :**
اشاره به گفت وگو یا برخوردی که به صورت سریع، سطحی و بدون فکر انجام شود، معمولاً به دلیل کمبود زمان یا فشار کاری.
مثال: The manager’s meeting with the staff turned into a rush interaction.
جلسه ی مدیر با کارکنان به یک تعامل شتاب زده تبدیل شد.
2. ** ( روان شناسی اجتماعی – استعاری ) :**
بیانگر ارتباطات انسانی سطحی یا فاقد عمق عاطفی، معمولاً در محیط های مدرن و دیجیتال.
مثال: Most online comments are just rush interactions, not real conversations.
بیشتر کامنت های آنلاین فقط تعامل های شتاب زده اند، نه گفت وگوهای واقعی.
3. ** ( کسب وکار – منفی ) :**
در موقعیت های حرفه ای، نشان دهنده ی نوعی از ارتباط است که به دلیل عجله، کیفیت تعامل و درک متقابل کاهش می یابد.
مثال: A rush interaction with a client can lead to miscommunication.
تعامل شتاب زده با مشتری می تواند باعث سوءتفاهم شود.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
hasty interaction – hurried exchange – brief encounter – fleeting communication – snap conversation
تعامل شتاب زده / برخورد عجولانه / گفت وگوی سریع و بدون تامل
در زبان محاوره ای:
تعامل سرسری، مکالمه در حد سلام علیک، برخورد در لحظه
- - -
🔸 **تعریف ها:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( عمومی – ارتباطی ) :**
اشاره به گفت وگو یا برخوردی که به صورت سریع، سطحی و بدون فکر انجام شود، معمولاً به دلیل کمبود زمان یا فشار کاری.
مثال: The manager’s meeting with the staff turned into a rush interaction.
جلسه ی مدیر با کارکنان به یک تعامل شتاب زده تبدیل شد.
2. ** ( روان شناسی اجتماعی – استعاری ) :**
بیانگر ارتباطات انسانی سطحی یا فاقد عمق عاطفی، معمولاً در محیط های مدرن و دیجیتال.
مثال: Most online comments are just rush interactions, not real conversations.
بیشتر کامنت های آنلاین فقط تعامل های شتاب زده اند، نه گفت وگوهای واقعی.
3. ** ( کسب وکار – منفی ) :**
در موقعیت های حرفه ای، نشان دهنده ی نوعی از ارتباط است که به دلیل عجله، کیفیت تعامل و درک متقابل کاهش می یابد.
مثال: A rush interaction with a client can lead to miscommunication.
تعامل شتاب زده با مشتری می تواند باعث سوءتفاهم شود.
- - -
🔸 **مترادف ها:**