• : تعریف: a period of peak traffic, usu. in the morning and late afternoon, when many people are on their way to or from work.
جمله های نمونه
1. During the evening rush hour it was often solid with vehicles.
[ترجمه شفیع زاده] اغلب در ساعت شلوغی عصر وسایل نقلیه در ترافیک گیر کرده و بدون حرکت هستند.
|
[ترجمه گوگل]در ساعات شلوغی عصر اغلب با وسایل نقلیه جامد بود [ترجمه ترگمان]در طول ساعت شلوغی، اغلب با وسایل نقلیه محکم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Traffic is very heavy during the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] ترافیک در طول ساعات پر رفت و امد بسیار سنگین است
|
[ترجمه گوگل]ترافیک در ساعات شلوغی بسیار سنگین است [ترجمه ترگمان]ترافیک در طی ساعت شلوغی بسیار سنگین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I got caught in the morning rush hour.
[ترجمه سحر محمدی] من در ساعت شلوغی صبح گیر کردم ( در ترافیک ساعت شلوغی صبح گیر کردم )
|
[ترجمه گوگل]در ساعت شلوغی صبح گرفتار شدم [ترجمه ترگمان] صبح که عجله داشتم دستگیر شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He can't stand traveling in the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] او نمی تواند در ساعات شلوغی سفر کند.
|
[ترجمه Peter Strahm] او توانایی تحمل سفر در ساعات شلوغی را ندارد.
|
[ترجمه گوگل]او طاقت سفر در ساعات شلوغی را ندارد [ترجمه ترگمان]او نمی تواند در زمان شلوغی به سفر ادامه دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. On the tube in the rush hour the passengers are packed like sardines.
[ترجمه گوگل]در ساعت شلوغی در لوله، مسافران مانند ساردین بسته بندی می شوند [ترجمه ترگمان]بر روی لوله در ساعت شلوغی مسافران مثل ماهی گیری جمع می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I purposely avoid making train journeys during the rush hour.
[ترجمه گوگل]من عمداً از سفر با قطار در ساعات شلوغی اجتناب می کنم [ترجمه ترگمان]به عمد تا ساعت شلوغی از قطار پیاده نشدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The traffic will thin out after the rush hour.
[ترجمه گوگل]ترافیک پس از ساعت شلوغی کاهش می یابد [ترجمه ترگمان]ترافیک پس از ساعت شلوغی به شدت کاهش خواهد یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. These streets often clog during the rush hour.
[ترجمه گوگل]این خیابان ها اغلب در ساعات شلوغی مسدود می شوند [ترجمه ترگمان]این خیابان ها اغلب در ساعات شلوغی مسدود می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I left early to avoid the rush hour.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از شلوغی، زود رفتم [ترجمه ترگمان]من زود رفتم تا از زمان شلوغی دوری کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They run extra trains during the rush hour.
[ترجمه گوگل]آنها قطارهای اضافی را در ساعات شلوغی تردد می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها در طول ساعت شلوغی قطارهای بیشتری را اجرا می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I'm anxious to avoid the motorway at rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] من مشتاقم تا در ساعات شلوغی از اوتوبان دوری کنم.
|
[ترجمه گوگل]من مشتاقم در ساعت شلوغی از بزرگراه دوری کنم [ترجمه ترگمان]من مشتاقم که در یک ساعت از اتوبان دوری کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There ought to be more buses during the rush hour.
[ترجمه یلدا ضیائی] در طول ساعات شلوغی اوتوبوس بیشتری باید وجود داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]در ساعات شلوغی اتوبوس باید بیشتر باشد [ترجمه ترگمان]در طول یک ساعت شلوغی باید اتوبوس بیشتری وجود داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. During the rush hour the journey may take up to twice as long.
[ترجمه گوگل]در ساعات شلوغی سفر ممکن است تا دو برابر بیشتر طول بکشد [ترجمه ترگمان]در طول ساعت شلوغی، ممکن است این سفر دو برابر طول بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A car breaking down at rush hour could cause gridlock across half the city.
[ترجمه گوگل]خرابی خودرو در ساعت شلوغی میتواند باعث مسدود شدن نیمی از شهر شود [ترجمه ترگمان]ماشینی که در یک ساعت حرکت می کرد می توانست gridlock را در نیمی از شهر ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• period in the morning and evening of the greatest burden upon the channels of transportation the rush-hour is the period during the morning and the evening when most people are travelling to or from work.
پیشنهاد کاربران
ساعات ازدحام. شلوغی مثال: I left early to miss the rush - hour traffic من زود رفتم تا به ساعات ازدحام و شلوغی ترافیک برنخورم.
ساعت پر ازدحام
ساعات پیک
ساعت شلوغی ساعت پر تردد
ساعات پرتردد یا شلوغ
hit the rush hour توی ترافیک گیر افتادن/کردن
I got caught in the morning rush hour ترجمه ی اینجانب: من در اوج ترافیک صبح گیر افتادم. heavy rush hour traffic ترجمه ی اینجانب: ساعت پیک ترافیک سنگین Try to avoid rush - hour traffic ... [مشاهده متن کامل]
ترجمه ی اینجانب: سعی کن از ساعت پیک ترافیک اجتناب کنی. I had to drive eight miles at rush hour ترجمه ی اینجانب: مجبور بودم در اوج ترافیک هشت مایل رانندگی کنم.
ساعت ازدحام - ساعت بالای ترافیک
ساعات ترافیک
ساعات شلوغی
اوج شلوعی - مثلا ساعت اوج ترافیک Rush hour traffic
The time when a lot of people are travelling to and work زمانی که شهر شلوغ میشه یا همه در حال رفتن به مسافرت اند