rush around

پیشنهاد کاربران

با عجله به چند فعالیت که باید انجام شوند مشغول بودن
You have to do alot of work in a short time.
مشغول / گرفتار بودن , مشغله داشتن , شلوغ بودن ( سر کسی ) .
بدو بدو داشتن
To try to do a lot of things in short period of time
در وقت کم کار زیادی کردن

بپرس