🔹 معادل فارسی: پدیده ی صحنه ی مد / ستاره ی نوظهور فشن / مدل یا طراح خارق العاده
مثال؛
She walked the runway like a true professional. She’s a real runway phenom.
She’s the new runway phenom—everyone’s talking about her Paris debut. �او پدیده ی جدید صحنه ی مد است—همه درباره ی اولین حضورش در پاریس صحبت می کنند. �
... [مشاهده متن کامل]
I’m looking for a runway phenom to showcase my latest collection.
مثال؛
She’s the new runway phenom—everyone’s talking about her Paris debut. �او پدیده ی جدید صحنه ی مد است—همه درباره ی اولین حضورش در پاریس صحبت می کنند. �
... [مشاهده متن کامل]