running time

/ˈrənɪŋˈtaɪm//ˈrʌnɪŋtaɪm/

زمان رانش

جمله های نمونه

1. The programme's running time is 94 minutes.
[ترجمه گوگل]مدت زمان اجرای برنامه 94 دقیقه است
[ترجمه ترگمان]زمان اجرای این برنامه ۹۴ دقیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He turns a daunting running time to advantage, crafting each episode into a romantic cliffhanger.
[ترجمه گوگل]او زمان اجرای دلهره‌آور را به نفع خود تبدیل می‌کند و هر قسمت را به یک صخره‌ای رمانتیک تبدیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]او زمان زیادی را برای استفاده از آن برمی گرداند و هر قسمت را به صورت یک cliffhanger رمانتیک درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Under epistatic genetic model, however, the running time is very long.
[ترجمه گوگل]با این حال، تحت مدل ژنتیکی اپیستاتیک، زمان اجرا بسیار طولانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تحت مدل ژنتیکی epistatic زمان اجرا بسیار طولانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The efficiency, test heat rate, continuous running time and so on, set a new record of domestic large capacity unit.
[ترجمه گوگل]راندمان، میزان حرارت تست، زمان کار مداوم و غیره، رکورد جدیدی از واحد ظرفیت بزرگ داخلی را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]کارایی، نرخ گرمای آزمایشی، زمان اجرا مداوم و غیره، یک رکورد جدید از واحد ظرفیت بزرگ داخلی را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Architecture parallelization can decrease the long running time of GA for time - critical conditions.
[ترجمه گوگل]موازی سازی معماری می تواند زمان طولانی اجرای GA را برای زمان - شرایط بحرانی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]متوازن سازی معماری می تواند زمان طولانی اجرای GA را برای شرایط بحرانی کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. LONGER RUNNING TIME. Electric regenerative braking as first brake.
[ترجمه گوگل]مدت زمان طولانی تر ترمز احیا کننده الکتریکی به عنوان اولین ترمز
[ترجمه ترگمان]پر کردن بار کردن زمان ترمز احیا کننده برقی به عنوان ترمز اولیه ترمز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The advancement running time carries on the computation take the time piece as the unit.
[ترجمه گوگل]پیشبرد زمان اجرای محاسبات، قطعه زمان را به عنوان واحد در نظر می گیرد
[ترجمه ترگمان]پیشرفت زمان اجرای محاسبات، زمان را به عنوان واحد در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Piggybacking on the running time saver, for your weigh-lifting workouts, try adapting it to a home workout.
[ترجمه گوگل]برای تمرینات وزنه برداری خود با صرفه جویی در زمان دویدن، سعی کنید آن را با یک تمرین خانگی تطبیق دهید
[ترجمه ترگمان]خوابیدن بر روی محافظ زمان دویدن، برای ورزش کردن وزن کردن تان، سعی کنید آن را به یک ورزش خانگی وفق دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. VOLT BATTERY PACK . Provides 40 % more running time.
[ترجمه گوگل]بسته باتری ولت 40 درصد زمان اجرا بیشتر را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]volt battery PACK ۴۰ درصد زمان در حال اجرا را در اختیار می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The algorithm running time is a logarithmic function of the number of linkage axes.
[ترجمه گوگل]زمان اجرای الگوریتم یک تابع لگاریتمی از تعداد محورهای پیوند است
[ترجمه ترگمان]زمان اجرای الگوریتم یک تابع لگاریتمی برای تعداد محورهای پیوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. LONGER RUNNING TIME. Regenerative braking.
[ترجمه گوگل]مدت زمان طولانی تر ترمز احیا کننده
[ترجمه ترگمان]پر کردن بار کردن زمان ترمز کننده احیا کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new service will cut 14 minutes off the running time of the journey.
[ترجمه گوگل]سرویس جدید 14 دقیقه زمان اجرای سفر را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]خدمات جدید ۱۴ دقیقه زمان اجرای این سفر را کاهش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has had loads of trouble finding a distributor in the United States, no doubt due to its three-hour running time.
[ترجمه گوگل]برای یافتن توزیع کننده در ایالات متحده مشکلات فراوانی داشته است، بدون شک به دلیل زمان کار سه ساعته آن
[ترجمه ترگمان]این موضوع برای یافتن پخش کننده در آمریکا، بدون شک به دلیل زمان اجرای سه ساعته خود، دچار مشکل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It commits the industry to shut down its 19 reactors after an average running time of 32 years.
[ترجمه گوگل]این صنعت متعهد می شود که 19 رآکتور خود را پس از میانگین زمان کار 32 سال تعطیل کند
[ترجمه ترگمان]این کشور متعهد می شود که پس از یک دوره زمانی متوسط ۳۲ ساله، ۱۹ رآکتور خود را تعطیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Use lined paper for this, and reckon each line as one second of running time.
[ترجمه گوگل]برای این کار از کاغذ خط دار استفاده کنید و هر خط را یک ثانیه از زمان اجرا در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای این کار از کاغذ lined استفاده کنید و هر سطر را به عنوان یک ثانیه از زمان اجرا تصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] مدت نمایش - مدت نمایش (یا) برنامه
[عمران و معماری] مدت زمان حرکت
[ریاضیات] زمان اجرا

انگلیسی به انگلیسی

• time of operation (of an appliance, etc.)

پیشنهاد کاربران

running time ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: زمان خروج تاورود
تعریف: فاصلۀ زمانی بین حرکت وسیلۀ نقلیه از یک ایستگاه تا توقف در ایستگاه بعد
مدت زمان

بپرس