running out

انگلیسی به انگلیسی

• being finished, decreasing in amount; exhaustion, being used up; moving outdoors quickly

پیشنهاد کاربران

1. مستهلک شدن
2. خاتمه دادن. منقضی شده
3. بیرون راندن
4. کریکت
اخراج یک ضربه زننده با بیرون راندن او
5 - مهندسی مکانیک
نقص یک جزء در حال چرخش به طوری که همه قطعات حول محورهای مورد نظر خود نسبت به یکدیگر نمی چرخند
وقتی استفاده می کنیم که چیزی در شرف اتمام باشه.

بپرس