running down

انگلیسی به انگلیسی

• being finished; being stopped, being arrested

پیشنهاد کاربران

To run sb or sth down : to criticize sb or sth
He's always running himself down.
بررسی کردن
تمام شدن، متوقف شدن، زندانی شدن، دستگیر شدن، به خط پایان رسیدن
امتداد داشتن

بپرس