run up against opposition

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
با مخالفت مواجه شدن / به مقاومت برخوردن / روبه رو شدن با مخالفت یا مانع
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اجتماعی – عمومی ) :**
به معنای مواجه شدن با مخالفت یا مقاومت دیگران هنگام تلاش برای انجام کاری.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: The new policy ran up against opposition from the employees.
سیاست جدید با مخالفت کارکنان روبه رو شد.
2. ** ( سیاسی – فرهنگی ) :**
اشاره به برخورد یک طرح یا تصمیم با مخالفت گروه ها یا احزاب.
مثال: The reform plan ran up against opposition in parliament.
طرح اصلاحی در مجلس با مخالفت روبه رو شد.
3. ** ( شخصی – روزمره ) :**
وقتی فردی در زندگی روزمره با مخالفت یا مانع از سوی دیگران مواجه می شود.
مثال: She ran up against opposition when she tried to change the rules.
وقتی خواست قوانین را تغییر دهد، با مخالفت روبه رو شد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
face resistance – encounter opposition – meet with resistance – confront obstacles – clash with dissent

با مخالفت روبرو شدن