معنی: بسرعت خرج و تلف کردنمعانی دیگر: 1- (با بی فکری یا سرعت) خرج کردن، مصرف کردن، لوطی خور کردن 2- (با چیز تیز) سوراخ کردن 3- (باسرعت) بررسی کردن، دوره کردن، خلاصه کردن
• : تعریف: a quick review or rehearsal of a sequence of actions, such as a play, musical performance, or dance.
جمله های نمونه
1. I'll just run through these newspapers,and then we'll go out.
[ترجمه گوگل]من فقط این روزنامه ها را می گردانم و بعد می رویم بیرون [ترجمه ترگمان]من فقط این روزنامه رو اداره می کنم و بعدش میریم بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I'd like to run through these points/questions with you, if that's okay, because you've made several mistakes.
[ترجمه گوگل]من می خواهم این نکات/سوالات را با شما مرور کنم، اگر اشکالی ندارد، زیرا شما چندین اشتباه مرتکب شده اید [ترجمه ترگمان]من دوست دارم از این نکات و سوالات با شما فرار کنم، اگر اشکالی ندارد، چون شما چندین اشتباه مرتکب شده اید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The director wants to run through the whole play this morning.
[ترجمه گوگل]کارگردان می خواهد امروز صبح کل نمایش را اجرا کند [ترجمه ترگمان]کارگردان می خواهد امروز صبح تمام بازی را تمام کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Please run through these names again from the top of the list.
[ترجمه امیرعلی] لطفا این اسامی را از بالای لیست دوباره بررسی کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً دوباره این اسامی را از بالای لیست مرور کنید [ترجمه ترگمان]لطفا دوباره این نام ها را از بالای لیست اجرا کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She felt a tremor of fear run through her.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که لرزه ای از ترس او را فرا گرفته است [ترجمه ترگمان]لرزشی از ترس وجودش را فرا گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Could we run through your proposals once again?
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم یک بار دیگر پیشنهادات شما را بررسی کنیم؟ [ترجمه ترگمان]میشه یه بار دیگه پیشنهادهای شما رو رد کنیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It took him just a few months to run through all the money his father left him.
[ترجمه گوگل]او فقط چند ماه طول کشید تا تمام پولی را که پدرش برایش باقی گذاشته بود به دست آورد [ترجمه ترگمان]فقط چند ماه طول کشید تا تمام پولی را که پدرش او را ترک کرده بود اداره کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I felt a quiver of excitement run through me.
[ترجمه گوگل]احساس کردم لرزشی از هیجان در وجودم جاری شد [ترجمه ترگمان]احساس کردم لرزشی از هیجان وجودم را فرا می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Let the rainwater run through this pipe.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آب باران از این لوله عبور کند [ترجمه ترگمان] بذار بارون آب بارون رو از بین ببره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Can we run through Scene 3 again, please?
[ترجمه گوگل]لطفاً میتوانیم دوباره صحنه 3 را اجرا کنیم؟ [ترجمه ترگمان]میشه دوباره شماره ۳ رو رد کنیم، لطفا؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The same themes run through all her novels.
[ترجمه گوگل]همین مضامین در تمام رمان های او وجود دارد [ترجمه ترگمان]همین themes در تمام رمان های او اجرا می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. By the end of the year he had run through all the money inherited from his father.
[ترجمه گوگل]در پایان سال، او تمام پولی را که از پدرش به ارث برده بود، به دست آورد [ترجمه ترگمان]در پایان سال تمام پولی را که از پدرش به ارث برده بود به ارث برده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He felt a quiver of excitement run through him.
[ترجمه گوگل]احساس کرد لرزشی از هیجان در وجودش جاری شده است [ترجمه ترگمان]لرزشی از هیجان وجودش را فرا گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She felt a surge of excitement run through her.
[ترجمه گوگل]احساس کرد موجی از هیجان در وجودش جاری شده است [ترجمه ترگمان]موجی از هیجان وجودش را فرا گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
به سرعت خرج و تلف کردن (فعل)
run up, run through
تخصصی
[سینما] تمرین بازیگران [ریاضیات] گذشتن، عبور کردن، از میان گذشتن، از ... گذشتن
انگلیسی به انگلیسی
• go over briefly a run-through of a play or event is a rehearsal of it or practice for it.
پیشنهاد کاربران
مرور سریع
The Karun river runs right through the middle of Ahvaz عبور کردن
بررسی کردن مرور کردن جریان داشتن There's a stream running through the village
اجرا
phrasal verb : 1 - run through something : چیزی را به سرعت شرح دادن/خواندن/ نگاه کردن به عنوان مثال : Briefly, she ran through details of the morning’s events 2 - یک ویژگی/کمیت و . . . . در سرتاسر چیزی گسترش یافتن/ هویدا شدن/آشکار شدن ... [مشاهده متن کامل]
به عنوان مثال : This theme runs through the whole book
Scan or read quickly
run - through ( سینما و تلویزیون ) واژه مصوب: تمرین یکسره تعریف: تمرین بی وقفۀ یک صحنه از فیلم یا یک پرده یا کل نمایش
بررسی اجمالی کردن
بررسی کردن وارسی کردن
dont allow negative thoughts to run through your mind یعنی اجازه نده افکار منفی از ذهنت بگذره
نقش بازی کردن
جریان داشتن
1 ) A ripple of applause ran through the crowd موجی از کف زدن و هلهله در میان جمعیت جریان داشت 2 ) Her words kept running through my mind حرفاش مدام تو ذهنم بود ( جریان داشت/رد میشد/مرور میشد ) ... [مشاهده متن کامل]
3 ) Electricity is running through ( = moving along within ) this cable الکتریسیته جریان داره/برقراره تو این کابل 4 ) An angry muttering ran through ( = went through ) the crowd جمعیت با ناراحتی زیر لب غرغرکنان ( اون وضعیت رو ) تحمل می کردند 5 ) A shiver of fear ran through his ( body ) ترسی افتاده بود به جونش 6 ) He ran ( = pushed ) his fingers through his hair and looked up at me او انگشتاش رو سریع تو موهاش کشید و به سمت بالا به من نگاه کرد 7 ) A deep creek runs through the property یه نهر عمیق جاری بود تو اون ملک 8 ) He ran a comb through his hair پسره موهاش سریع شونه کشید ( شونه رو فرز و سریع می کشید تو موهاش )
[ریاضی و آمار] از گذشتن ، گذشتن ، عبور کردن ، از میان گذشتن [روان شناسی] بسرعت خرج و تلف کردن ، خلا صه کردن Barsad
در همه جای چیزی پخش شدن ( مثلا: بوی خشونت در همه جای مذاکرات آنها پخش شده بود )
زخم عمیق ایجاد کردن با چاقو یا شمشیر
Run through your mind در ذهنت میچرخه ذهنتو متشوش میکنه. 🤔