run the show

جمله های نمونه

1. Who will run the show when Meg retires?
[ترجمه گوگل]وقتی مگ بازنشسته شد چه کسی نمایش را اجرا خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]کی نمایش رو اجرا می کنه وقتی مگ بازنشسته می شه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We need to find someone to run the show .
[ترجمه گوگل]ما باید کسی را پیدا کنیم که نمایش را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]باید یکی رو پیدا کنیم که نمایش رو اجرا کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Somebody had to run the show, and everybody wanted to.
[ترجمه گوگل]یک نفر باید نمایش را اجرا می کرد و همه می خواستند
[ترجمه ترگمان]، یه نفر باید برنامه رو اجرا می کرد و همه هم میخواستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We love the people who run the show.
[ترجمه گوگل]ما عاشق افرادی هستیم که نمایش را اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]ما کسایی رو دوست داریم که نمایش رو اجرا میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'd be given free rein to run the show how you wanted it.
[ترجمه گوگل]به شما اختیار داده می شود تا نمایش را آنطور که می خواهید اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید آزاد می شدی تا نمایشی رو که می خواستی اجرا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yep, let Alston run the show, not McGrady.
[ترجمه گوگل]بله، اجازه دهید آلستون نمایش را اجرا کند، نه مک گریدی
[ترجمه ترگمان]\"آره، بذار نمایش رو اجرا کنیم\" مک گریدی ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anyone looking for a dynamic doer who run the show will gravitate to your side.
[ترجمه گوگل]هر کسی که به دنبال انجام دهنده ای پویا است که نمایش را اجرا کند، به سمت شما جذب می شود
[ترجمه ترگمان]هر کسی که به دنبال یک عامل پویا باشد که برنامه را اجرا کند به سمت شما جذب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She couldnot help attempting to run the show this time.
[ترجمه گوگل]او این بار نتوانست از اجرای نمایش خودداری کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانست این بار نمایش را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then run the show run command to see your configuration.
[ترجمه گوگل]سپس دستور show run را اجرا کنید تا تنظیمات خود را ببینید
[ترجمه ترگمان]سپس فرمان اجرای نمایش را اجرا کنید تا پیکربندی شما را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Who will run the show this time?
[ترجمه گوگل]چه کسی این بار نمایش را اجرا خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]این دفعه کی نمایش رو اجرا می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next boss, an Englishman, tried to run the show from England.
[ترجمه گوگل]رئیس بعدی، یک انگلیسی، سعی کرد نمایش را از انگلستان اجرا کند
[ترجمه ترگمان]رئیس بعدی، یک انگلیسی، سعی کرد نمایش را از انگلستان اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is the one who loves to run the show.
[ترجمه گوگل]او کسی است که عاشق اجرای نمایش است
[ترجمه ترگمان]او کسی است که دوست دارد نمایش را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who will run the show of China's sports industry: OEM or local brands?
[ترجمه گوگل]چه کسی نمایشگاه صنعت ورزش چین را اجرا خواهد کرد: OEM یا مارک های محلی؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی نمایش صنعت ورزش چین را اجرا خواهد کرد: OEM ها یا مارک های محلی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The priest obviously bussed in from the neighbouring parish to run the show here.
[ترجمه گوگل]مشخصاً کشیش از محله همسایه با اتوبوس وارد شد تا نمایش را در اینجا اجرا کند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا کشیش از ناحیه مجاور آمده بود تا نمایش را به اینجا اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• direct the matters

پیشنهاد کاربران

To be in charge of a situation, event, or organization, taking full responsibility for its operation.
مدیریت یا کنترل یک موقعیت، رویداد یا سازمان، و داشتن مسئولیت کامل برای اجرای آن.
مترادف: Be in charge, call the shots, take the lead.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
She was nervous about running the show, but she handled it with confidence and success.
After the manager resigned, he had to step up and run the show for the team.
Organizing the wedding was challenging, but she loved running the show and managing every detail.

مدیریت کردن یا رهبری کردن یک موقعیت یا گروه
### Synonyms:
_rule the roost
- Call the shots
- Wear the pants
- Be in charge
- Run the show
AI - deepseek
همه کاره بودن
من همه کاره این شرکتم
I run the show in this company
مدیریت کردن
در کنترل دیگران بودن، اینکه دیگران به او بگوید چگونه باشد و چه کاری انجام دهد

بپرس