run the risk

پیشنهاد کاربران

کاری رو کردن با وجود اینکه دانستن اینکه خطراتی رو به همراه خواهد داشت
run a/the risk of sth/doing sth= be or put yourself in a situation in which sth bad could happen to you
to do something although something bad might happen because of it
انجام کاری، هرچند ممکنه اتفاق بدی بخاطر اون کار بیفته
مثال:
If you tell him the truth, you run the risk of hurting his feelings
اگر حقیقت رو بهش بگی در معرض آسیب زدن به احساساتش خواهی بود.
expose oneself to the possibility of something unpleasant occurring.
خود را در معرض احتمال وقوع اتفاق ناخوشایند قرار دادن

بپرس