run ragged


کاملا خسته کردن، وامانده کردن، از پا انداختن

جمله های نمونه

1. In his time he's scored the greatest goals, run ragged the greatest defenders the game has had to offer, and been part of the greatest triumphs.
[ترجمه گوگل]در زمان خود او بهترین گل ها را به ثمر رسانده است، بهترین مدافعانی را که بازی ارائه کرده است، دویده و بخشی از بزرگترین پیروزی ها بوده است
[ترجمه ترگمان]او در زمان خود بزرگ ترین گل را به ثمر رساند، و بزرگ ترین مدافعین این مسابقه را به ثمر رساند و یکی از بزرگ ترین پیروزی های خود را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There seemed to be no time on the ball, and poor Dylan Kerr was run ragged down the right wing.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که فرصتی برای حضور در توپ وجود نداشته باشد و دیلن کر بیچاره از جناح راست به زمین زده شد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در مجلس رقص وقت نداریم، و دیلان بیچاره هم از جناح راست منحرف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are no social workers here, just an army of local women cuddling babies, pushing toddlers on swings and generally being run ragged by these radiant bouncing children.
[ترجمه گوگل]اینجا هیچ مددکاری اجتماعی وجود ندارد، فقط لشکری ​​از زنان محلی که نوزادان را در آغوش می گیرند، کودکان نوپا را روی تاب هل می دهند و عموماً توسط این کودکان تابناک تابناک اداره می شوند
[ترجمه ترگمان]در اینجا هیچ کارگر اجتماعی وجود ندارد، فقط یک ارتش از زنان محلی در حال نوازش کودکان، هل دادن کودکان بر روی تاب و عموما در حال دویدن با این کودکان درخشان و درخشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ricardo Rocha and Anthony Gardner, the stand-in centre halves, floundered, run ragged by a tireless Andrew Johnson.
[ترجمه گوگل]ریکاردو روچا و آنتونی گاردنر، نیمه‌های وسط ایستاده، دست و پا می‌زنند و توسط اندرو جانسون خستگی‌ناپذیر دویده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]ریکاردو rocha و آنتونی گاردنر، که در وسط دو نیمه قرار داشت، به لکنت افتاد، و اندرو جانسون خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر کار خود را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Being the parents of a child you likely feel run ragged all of the time.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که والدین کودکی هستید، احتمالاً همیشه احساس می کنید که در حال دویدن هستید
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر بچه ای هستند که احتمالا تمام مدت احساس ناراحتی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sadly, with the daily grind of hardware issues and application problems, support personnel can be run ragged trying to keep up.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، با مشکلات روزمره سخت‌افزاری و مشکلات برنامه، پرسنل پشتیبانی می‌توانند به سختی در تلاش باشند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه با بسته شدن روزانه مسائل سخت افزاری و مشکلات برنامه، پرسنل پشتیبانی می توانند در تلاش برای ادامه کار ژنده پوش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

کسی را بسیار خسته و فرسوده کردن، معمولاً با دادن کار زیاد یا درخواست تلاش بیش از حد.
مترادف؛
exhaust, wear out, tire out, drain, overwork
مثال؛
"The kids have run me ragged this week—I need a break!" ( بچه ها این هفته حسابی مرا خسته کرده اند—نیاز به استراحت دارم! )
...
[مشاهده متن کامل]

"She was run ragged by the demands of her new job. " ( او به خاطر فشارهای شغل جدیدش از پا درآمده بود. )
"The campaign has run him ragged, but he remains determined. " ( کمپین او را خسته کرده، اما همچنان مصمم است. )
جزئیات اضافه:
- این اصطلاح معمولاً در مکالمات غیررسمی برای بیان خستگی شدید ناشی از کار زیاد یا فشار روانی استفاده می شود2.
- در برخی موارد، "run ragged" می تواند نشان دهنده استرس و فرسودگی ناشی از مسئولیت های سنگین باشد.
- این عبارت در رسانه ها، سیاست، و زندگی روزمره رایج است.

رُس کسی را کشیدن