• (1)تعریف: to become used up; be consumed. • مشابه: expire, go
• (2)تعریف: to force out; expel. • مترادف: banish, exile, expel, oust • مشابه: blackball, drive, eject
- She ran me out of the house.
[ترجمه امین] او مرا از خانه بیرون کرد.
|
[ترجمه گوگل] او مرا از خانه بیرون کرد [ترجمه ترگمان] اون منو از خونه فراری داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. They have run out of ideas.
[ترجمه آنیتا] ایده های آنها ته کشیده است.
|
[ترجمه گوگل]ایده هایشان تمام شده است [ترجمه ترگمان]آن ها از ایده ها بیرون کشیده شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Fears that the world was about to run out of fuel proved groundless.
[ترجمه Naji] اثبات شده که ترس از اتمام ذخایر سوختی دنیا، بی اساس است
|
[ترجمه گوگل]ترس از اینکه سوخت جهان در شرف تمام شدن است بی اساس بود [ترجمه ترگمان]ترس از اینکه دنیا در حال خارج شدن از سوخت بوده است، بی اساس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I have run out of patience with her.
[ترجمه masoud] دیگه تحمل اونو ندارم
|
[ترجمه رقیه] من دیگر تحمل مدارا بااوراندارم
|
[ترجمه گوگل]صبرم با او تمام شده است [ترجمه ترگمان]من دیگر طاقتم طاق شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I've run out of milk/money/ideas/patience.
[ترجمه lindi] من شیر/پول/ایده/صبر را تمام کرده ام.
|
[ترجمه گوگل]شیر/پول/ایده/ صبرم تمام شده است [ترجمه ترگمان]من از شیر \/ پول \/ صبر \/ صبر متنفرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Local authorities will run out of money part way through the financial year.
[ترجمه گوگل]مقامات محلی تا حدودی در طول سال مالی با کمبود پول مواجه خواهند شد [ترجمه ترگمان]مقامات محلی از طریق سال مالی از بخش پولی خارج خواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Current estimates suggest that supplies will run out within six months.
[ترجمه گوگل]برآوردهای فعلی حاکی از آن است که ذخایر ظرف شش ماه تمام خواهد شد [ترجمه ترگمان]برآورده ای کنونی حاکی از آن است که عرضه در عرض شش ماه آینده آغاز خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. All the students run out of the classrooms as soon as the bell rings.
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان به محض به صدا درآمدن زنگ از کلاس درس خارج می شوند [ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان به محض این که زنگ به صدا درامد از کلاس ها خارج شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. All the children run out to see the rainbow.
[ترجمه گوگل]همه بچه ها فرار می کنند تا رنگین کمان را ببینند [ترجمه ترگمان]همه بچه ها برای دیدن رنگین کمان بیرون می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The cashier had run out with eighty thousand pounds in cash.
[ترجمه گوگل]صندوقدار با هشتاد هزار پوند پول نقد تمام شده بود [ترجمه ترگمان]صندوق دار با هشتاد هزار پوند پول نقد شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Once these latest rations run out, the country will again face hunger and starvation.
[ترجمه گوگل]با تمام شدن این آخرین جیره، کشور دوباره با گرسنگی و گرسنگی مواجه خواهد شد [ترجمه ترگمان]هنگامی که این آخرین سهمیه پخش شد، کشور دوباره با گرسنگی و گرسنگی مواجه خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He's run out of excuses for not tidying his room.
[ترجمه گوگل]او بهانه ای برای مرتب نکردن اتاقش تمام شده است [ترجمه ترگمان]برای مرتب کردن اتاقش بهانه می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That's done it. We've run out of petrol. We'll never be in time for the train now.
[ترجمه گوگل]این کار انجام شد بنزین تمام شدیم ما هرگز به موقع برای قطار در حال حاضر نخواهیم بود [ترجمه ترگمان]این کار را کردم بنزین تموم کردیم ما هیچ وقت برای قطار وقت نخواهیم داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It looks as though our luck's finally run out.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شانس ما بالاخره تمام شده است [ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسد که انگار بالاخره بخت و اقبال ما در حال فرار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I've run out of milk - would you like some creamer instead?
[ترجمه گوگل]شیر من تمام شده است - آیا به جای آن کمی خامه می خواهید؟ [ترجمه ترگمان]من شیر از شیر بیرون اوردم - به جای آن، خامه را دوست داری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My worst fear was that we would run out of food.
[ترجمه گوگل]بدترین ترس من این بود که غذایمان تمام شود [ترجمه ترگمان]بدترین ترسم این بود که از غذا فرار کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[زمین شناسی] ناهم محوری، لنگی [نساجی] کار کردن ماشین بافندگی با ماسوره خالی - با ماسوره خالی کار کردن ماشین بافندگی [ریاضیات] خارج کردن [] طنابِ داده شده
پیشنهاد کاربران
اتمام دوره ی قرارداد Come to an end ( of the period of time of a document or agreement ) تمام شدن/ به اتمام رسیدن . We are running out of time
خلاص شدن
My pen will run out یعنی خودکارم تموم بشه
[اندازه شناسی] لنگی؛ خروج از مرکزی؛ run out tolerance: تولرانس لنگی؛ تولرانس خروج از مرکزی؛ رواداریِ لنگی؛ حدود مجاز تغییرات خروج از مرکز مقاطعی از استوانه یا دایره یا کره هنگام دوران حول محور تعیین شده
( طناب و غیره ) باز شدن/کردن
به سیم آخر زدن
بیرون امدن
ته کشیدن، تمام شدن، به پایان رسیدن، مصرف شدن منقضی شدن، بیرون کردن، مردودشدن، خسته شدن
ته چیزی رو درآوردن
تمام شدن ؛ منقضی شدن – My patience is beginning to run out – I'll have to stop you there, we've run out of time – Time is running out for the men trapped under the rubble – My passport runs out next month, I must get it renewed
No, releasing semen is not bad for health. The only purpose of semen ( and the sperm it carries ) is to be ejaculated. If you do it enough times in a day, you’ll run out temporarily. سیر شدن - ته کشیدن - سیراب شدن
به بیرون فرار کردن
تمام شدن
🔴to finish, use, or sell all of something, so that there is none left : ◀️I've run out of milk/money/ideas/patience. ◀️"Do you have any milk?" "Sorry, I've run out. " My coins are about to run out
سیر شدن
تمام کردن ( نداشتن به دلیل همه ی چیزی را استفاده کردن و باقی نماندن ) ، تمام شدن