run on cp time

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی
• دیر رسیدن
• در زبان محاوره ای: همیشه دیر کردن، وقت شناسی نداشتن
🔸 مثال ها
• He’s running on CP time again—we’ve been waiting for an hour.
او دوباره دیر کرده؛ یک ساعت است منتظرش هستیم.
...
[مشاهده متن کامل]

• The meeting started late because the boss runs on CP time.
جلسه دیر شروع شد چون رئیس همیشه دیر می رسد.