run of the mill affair

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
ماجرای معمولی / قضیه ی پیش پاافتاده / اتفاق بی هیجان / جریان تکراری
در زبان محاوره ای:
یه چیز معمولی، یه داستان تکراری، هیچی خاص نبود، یه ماجرای بی رمق
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( توصیفی – بی هیجان ) :
اشاره به رویداد یا ماجرایی که کاملاً معمولی، قابل پیش بینی، یا فاقد ویژگی خاص باشه
مثال: The meeting turned out to be a run - of - the - mill affair.
جلسه در نهایت یه ماجرای کاملاً معمولی بود.
2. ( تحقیرآمیز – انتقادی ) :
برای کم اهمیت جلوه دادن چیزی که انتظار می رفت خاص یا مهم باشه
مثال: Despite the hype, the film was a run - of - the - mill affair.
با وجود تبلیغات زیاد، فیلم یه چیز کاملاً معمولی از آب دراومد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
ordinary – routine – unremarkable – generic – standard – nothing special – forgettable