1. Business & Finance ( کسب وکار و مالی )
English: "Before we invest, we need to run the numbers. "
"قبل از پول ریختن، باید سر جمع بزنیم ببینیم می صرفه. "
2. Personal Finance ( خرج و مخارج )
... [مشاهده متن کامل]
English: "Let me run the numbers to see if we can afford a new car. "
"بذار یه حساب کتابی بکنم ببینم از پس ماشین جدید برمیایم یا نه. "
3. Doubting a Plan ( شک کردن به یک طرح )
English: "The plan sounds good, but I need to run the numbers first. "
ترجمه محاوره ای: "نقشه خوشگل به نظر میاد، ولی اول باید ببینم از توش یه چیزی درمیاد یا نه. "
4. Comparing Options ( مقایسه گزینه ها )
English: "If you run the numbers, you'll see option B is cheaper in the long run. "
"اگه یه کم با اعداد بازی کنی، می بینی که گزینه دو به صرفه تره. "
5. Quick Decision ( تصمیم گیری سریع )
English: "I ran the numbers quickly; it's not going to work. "
"یه حساب جبری کردم؛ به نظر نمیاد بشه. "
- - -
نکته: همانطور که می بینید، در ترجمه محاوره ای بیشتر از عباراتی دیگر مانند "حساب کتاب کردن"، "سر جمع زدن"، "بازی با اعداد" یا حتی "حساب جبری کردن" استفاده می شود که همگی convey the same meaning as "run the numbers" هستند.
"قبل از پول ریختن، باید سر جمع بزنیم ببینیم می صرفه. "
2. Personal Finance ( خرج و مخارج )
... [مشاهده متن کامل]
"بذار یه حساب کتابی بکنم ببینم از پس ماشین جدید برمیایم یا نه. "
3. Doubting a Plan ( شک کردن به یک طرح )
ترجمه محاوره ای: "نقشه خوشگل به نظر میاد، ولی اول باید ببینم از توش یه چیزی درمیاد یا نه. "
4. Comparing Options ( مقایسه گزینه ها )
"اگه یه کم با اعداد بازی کنی، می بینی که گزینه دو به صرفه تره. "
5. Quick Decision ( تصمیم گیری سریع )
"یه حساب جبری کردم؛ به نظر نمیاد بشه. "
- - -
نکته: همانطور که می بینید، در ترجمه محاوره ای بیشتر از عباراتی دیگر مانند "حساب کتاب کردن"، "سر جمع زدن"، "بازی با اعداد" یا حتی "حساب جبری کردن" استفاده می شود که همگی convey the same meaning as "run the numbers" هستند.
دو دوتا چهارتا کردن
حساب کتاب انجام دادن
یک سری محاسبات انجام دادن.