run in


1- (به عنوان چیز اضافی) افزودن، شامل کردن، گنجاندن 2- (عامیانه) توقف کوتاه کردن 3- (عامیانه) بازداشت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: run-ins
(1) تعریف: (informal) a clash or quarrel.

- She had a run-in with her boss and quit her job.
[ترجمه sayara] او با رئیسش بحثش شد و کارش را ترک کرد
|
[ترجمه گوگل] او با رئیسش درگیر شد و کارش را رها کرد
[ترجمه ترگمان] اون با رئیسش رفت و کارش رو ول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: printed matter inserted in a text.

جمله های نمونه

1. We don't have any choice, only run in opposite directions.
[ترجمه گوگل]ما هیچ انتخابی نداریم، فقط در جهت مخالف بدوید
[ترجمه ترگمان]ما هیچ انتخابی نداریم، فقط در جهت های مخالف حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Would you run in and bring my ball?
[ترجمه گوگل]آیا می دوی و توپ من را می آوری؟
[ترجمه ترگمان]میشه بری تو و توپم رو بیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How many trains run in an hour?
[ترجمه گوگل]چند قطار در یک ساعت حرکت می کند؟
[ترجمه ترگمان]چند تا قطار در یک ساعت حرکت می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have a run in your stocking.
[ترجمه گوگل]تو جوراب جوراب خودت دویدن
[ترجمه ترگمان] تو یه فراری توی stocking داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bank must be run in a cost-effective way.
[ترجمه گوگل]بانک باید به شیوه ای مقرون به صرفه اداره شود
[ترجمه ترگمان]بانک باید به روش مقرون به صرفه اداره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Malcolm's contract will run in tandem with his existing one.
[ترجمه گوگل]قرارداد مالکوم با قرارداد فعلی او اجرا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]قرارداد مالکوم با روش موجود همراه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Intelligence seems to run in that family.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هوش در آن خانواده جریان دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که اطلاعات در این خانواده اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Courses are currently being run in London and Edinburgh.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دوره های آموزشی در لندن و ادینبورگ برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر دوره ها در لندن و ادینبورگ در حال اجرا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The show had a record-breaking run in the London theatre.
[ترجمه گوگل]این نمایش رکوردشکنی در تئاتر لندن داشت
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک رکورد شکنی در تئاتر لندن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He didn't hit off only one run in the first innings.
[ترجمه گوگل]او در اولین انینگ تنها یک دوش انجام نداد
[ترجمه ترگمان]او تنها کسی نبود که وارد نوبت اول شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whatever system you choose, it must be run in properly.
[ترجمه گوگل]هر سیستمی که انتخاب می کنید، باید به درستی اجرا شود
[ترجمه ترگمان]هر سیستمی که انتخاب کنید باید درست اجرا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'd better run in to see and talk with him personally.
[ترجمه گوگل]بهتر است بدوید تا شخصاً او را ببینید و با او صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است بروی و شخصا با او صحبت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cross-country race will be run in spite of the bad weather.
[ترجمه گوگل]مسابقه کراس کانتری با وجود شرایط بد جوی برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]با وجود آب و هوای بد، این مسابقه دو کشور برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A run in the morning is good for the system - it wakes the body up and gets everything going.
[ترجمه گوگل]دویدن در صبح برای سیستم خوب است - بدن را بیدار می کند و همه چیز را پیش می برد
[ترجمه ترگمان]دویدن در صبح برای سیستم خوب است - آن بدن را بیدار می کند و همه چیز را پیش می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She decided to test herself with a training run in London.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت خود را با یک دوره آموزشی در لندن آزمایش کند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت خودش را با یک تمرین آموزشی در لندن امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] رانین - طول نخ جاری - مقدار نخ مصرف شده هر شانه در بافت 480رج

انگلیسی به انگلیسی

• if you have a run-in with someone, you argue or quarrel with them; an informal use.
a run-in is also a violent struggle or a short armed conflict.
a run-in is also a rehearsal which takes place just before the actual performance or just before a more important performance.
the run-in to an event is the period of time or the journey before it.

پیشنهاد کاربران

1. "Ran into" ( که یکی از فعل های عبارتی است )
"Ran into" به معنای "برخورد کردن با کسی یا چیزی به طور تصادفی یا غیرمنتظره" است. این عبارت به طور کلی به ملاقات ناخواسته یا مواجهه با مشکلی غیرمنتظره اشاره دارد. به طور مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

I ran into my old friend at the store.
من در فروشگاه به طور تصادفی با دوستم برخورد کردم.
We ran into a lot of traffic on the way to the airport.
در راه فرودگاه با ترافیک زیادی مواجه شدیم.
در اینجا "ran into" به معنای مواجهه یا برخورد تصادفی با فرد، چیزی یا مشکلی است.
2. "Run - in" ( عبارت مستقل )
اما "run - in" یک عبارت نامتمرکز است که بیشتر به **"درگیری" یا "برخورد ناخوشایند" اشاره دارد. "Run - in" معمولاً برای توصیف مواجهه هایی با مشکلات یا افراد استفاده می شود که نتیجه ای ناخوشایند یا تنش آمیز دارد.
تفاوت اصلی:
"Ran into" بیشتر به ملاقات یا مواجهه تصادفی با فرد یا مشکلی اشاره دارد ( که اغلب لزوماً بد یا ناخوشایند نیست ) .
"Run - in" به نوعی درگیری یا برخورد خصمانه یا مشاجره اشاره دارد که معمولاً نتیجه ای ناخوشایند دارد.
مفهوم "run - in" با توجه به "ran into":
عبارت "run - in" در واقع از مفهوم "ran into" گرفته شده، ولی معنای آن تغییر کرده است. در "ran into"، شما ممکن است با فرد یا مشکلی به صورت تصادفی برخورد کنید و این ممکن است یک برخورد مثبت باشد ( مثل ملاقات با یک دوست قدیمی ) . اما در "run - in"، این برخورد به طور معمول یک درگیری، مشاجره یا مشکلی ناخوشایند است که به طور غیرمنتظره پیش می آید.
جملات با "run - in" و ترجمه:
1. He had a run - in with the police last night.
او شب گذشته با پلیس درگیری داشت.
( در اینجا "run - in" به معنای برخورد ناخوشایند و درگیری با پلیس است. )
2. She had a run - in with her boss over the project.
او در مورد پروژه با رئیسش دچار درگیری شد.
( در اینجا، "run - in" به یک مشاجره یا بحث جدی اشاره دارد. )
3. They had a run - in at the bar, and things got out of hand.
آن ها در بار با هم دچار درگیری شدند و اوضاع از دست رفت.
( در اینجا، "run - in" به یک درگیری فیزیکی یا لفظی اشاره دارد. )
4. I hope we don’t have any more run - ins like that in the future.
امیدوارم در آینده دیگر با چنین درگیری هایی مواجه نشویم.
( در اینجا، "run - in" به یک مشکل یا برخورد ناخوشایند اشاره دارد. )
5. His run - ins with the law were the result of his reckless behavior.
درگیری های او با قانون نتیجه رفتار بی پروا و بی احتیاط او بود.
( در اینجا، "run - ins" به برخوردهای مکرر با قانون و مشکلات قانونی اشاره دارد. )
جمع بندی:
"Ran into" به معنای برخورد تصادفی است که لزوماً بد یا ناخوشایند نیست.
"Run - in" به معنای درگیری یا برخورد ناخوشایند است که معمولاً نتیجه ای منفی دارد و بیشتر در مواقعی استفاده می شود که فرد به مشکلی جدی یا برخورد خصمانه برخورد کرده است.
Chatgpt

معادل کلمه آب بندی که برای ماشین و موتور و غیره استفاده میشه در انگلیسی فعل run in هست.
به مثال زیر دقت کنید:
I'm still running the car in so I tend to drive fairly slowly.
This slang phrase refers to having an encounter or interaction with law enforcement, often resulting in being questioned or detained. It implies an unexpected and potentially negative experience.
این عبارت عامیانه به برخورد کردن یا کنش با پلیس اشاره دارد که اغلب منجر به بازجویی یا بازداشت می شود. این حاکی از یک تجربه غیرمنتظره و بالقوه منفی است.
...
[مشاهده متن کامل]

“He had a run in with the police after being caught speeding. ”
In a discussion about racial profiling, someone might say, “People of color are more likely to have a run in with the police. ”
A character in a crime TV show might say, “I’ve had my fair share of run - ins with the law, but I’ve learned my lesson. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-indictment/
توقف دستگاه یا ماشین یا کمپرسور یا وسیله ی نقلیه یا ادوات مکانیکی وبرقی بعد از استفاده ی کوتاه مدت اولیه یا پس از تعمیر ( که اولا دستگاه آب بندی شده باشد با کارکرد کوتاهش و ثانیا اگر نیاز به آچارکشی داشت
...
[مشاهده متن کامل]
انجام شود و ثانیا قطعاتی که روی هم حرکت می کنند مثل بیرینگ ها با هم مچ شوند و زائده های احتمالی که در قالب گیری و تراشکاری وجود داشته در این استارت کوتاه مدت از بین رفته باشد )

منتشر شدن ( آگهی ) در روزنامه
مشاجره بحث جدی با کسی
درگیری
با کسی برخورد کردن
ارثی بودن
obesity runs in my family
مشاجره
به ارث بردن چیزی.
خساست خانواده شون ارثی هست یا خساست توی خونشونه.
Meannes runs in hs family
بگو مگو
مشاجره
Bickering
A noisy angry، quarrel
Argument
دعوا ، جر و بحث، مشاجره
An argument
fighting =an argument
بحث ، گفت و گو، جدال و دعوا کردن

بحث، جدال، دعوا یا مخالفت
( در عموم ) بازداشت کردن
an argument
. an argument
نزاع، مجادله، مشاجره، جر و بحث
جروبحث
اختلاف نظر یا درگیری، خصوصا با کسی که مقام رسمی دارد.
https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/run - in
دعوا کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)