۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن
▪️Battery ran down → باتری خالی شد
▪️Inventory ran down → موجودی کم شد
۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن
▪️He was run down by a car → ماشین زد بهش
... [مشاهده متن کامل]
۳. انتقاد تند کردن، تخریب شخصیت کسی
▪️Don’t run her down → شخصیتشو خرد نکن
۴. خسته و بی انرژی بودن ( آدم )
▪️I feel run down → احساس خستگی و بی حالی دارم
۵. ساختمان یا محل: خراب، فرسوده، در وضعیت بد
▪️A run - down house → خونه ی قدیمی و خراب
۶. پیدا کردن چیزی یا کسی بعد از جست وجو
▪️I ran down the number → شماره رو پیدا کردم
- - -
## 🔹 Collocations ( عبارات رایج با "run down" ) :
- run down the battery
- run down a list
- run down inventory
- feel run down
- be run down by a car
- run down someone’s reputation
- a run - down building/area/hotel
- give someone a quick run - down ( noun )
- - -
## 🟢 20 جمله ی طبیعی با ترجمه فارسی:
1. The battery ran down, so my phone turned off.
باتری تموم شد، برای همین گوشیم خاموش شد.
2. He was run down by a speeding car.
یه ماشین با سرعت زد بهش.
3. I feel really run down after working all week.
بعد از یه هفته کار، واقعاً بی حال و خسته ام.
4. That part of town looks so run - down.
اون قسمت شهر خیلی خراب و فرسوده ست.
5. Don’t run her down just because she made a mistake.
فقط چون اشتباه کرد، تحقیرش نکن.
6. The company is running down its old stock.
شرکت داره موجودی قدیمیش رو مصرف می کنه.
7. I finally ran down that old book I was looking for.
بالاخره اون کتاب قدیمی رو که دنبالش بودم پیدا کردم.
8. He tends to run down everyone else to feel better about himself.
اون معمولاً دیگرانو کوچیک می کنه تا خودش احساس بهتری داشته باشه.
9. That run - down hotel used to be a luxury place.
اون هتل فرسوده قبلاً خیلی لوکس بود.
10. After the flu, I felt totally run down for a week.
بعد از آنفلوآنزا یه هفته بی حال و خسته بودم.
11. She gave me a quick run - down of the plan.
یه مرور سریع روی طرح بهم داد.
12. The car ran down a pedestrian last night.
دیشب ماشین یه عابر پیاده رو زد.
13. We need to run down the list and check for errors.
باید لیست رو بررسی کنیم و دنبال خطا بگردیم.
14. This computer runs down fast if you watch videos.
این کامپیوتر موقع دیدن ویدیو سریع باتری خالی می کنه.
15. He always runs down his coworkers behind their backs.
همیشه پشت سر همکاراش بد می گه.
16. My energy is running down—I need coffee.
انرژیم داره تموم می شه، یه قهوه لازم دارم.
17. That run - down building is scheduled for demolition.
اون ساختمون فرسوده قراره خراب بشه.
18. She looked completely run down after the long trip.
بعد از اون سفر طولانی کاملاً خسته به نظر می رسید.
19. The factory ran down its production last year.
کارخانه پارسال تولیدش رو کاهش داد.
20. He ran down the stairs to catch the train.
با عجله از پله ها دوید پایین تا قطار رو بگیره.
chatgpt
▪️Battery ran down → باتری خالی شد
▪️Inventory ran down → موجودی کم شد
۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن
▪️He was run down by a car → ماشین زد بهش
... [مشاهده متن کامل]
۳. انتقاد تند کردن، تخریب شخصیت کسی
▪️Don’t run her down → شخصیتشو خرد نکن
۴. خسته و بی انرژی بودن ( آدم )
▪️I feel run down → احساس خستگی و بی حالی دارم
۵. ساختمان یا محل: خراب، فرسوده، در وضعیت بد
▪️A run - down house → خونه ی قدیمی و خراب
۶. پیدا کردن چیزی یا کسی بعد از جست وجو
▪️I ran down the number → شماره رو پیدا کردم
- - -
## 🔹 Collocations ( عبارات رایج با "run down" ) :
- - -
## 🟢 20 جمله ی طبیعی با ترجمه فارسی:
باتری تموم شد، برای همین گوشیم خاموش شد.
یه ماشین با سرعت زد بهش.
بعد از یه هفته کار، واقعاً بی حال و خسته ام.
اون قسمت شهر خیلی خراب و فرسوده ست.
فقط چون اشتباه کرد، تحقیرش نکن.
شرکت داره موجودی قدیمیش رو مصرف می کنه.
بالاخره اون کتاب قدیمی رو که دنبالش بودم پیدا کردم.
اون معمولاً دیگرانو کوچیک می کنه تا خودش احساس بهتری داشته باشه.
اون هتل فرسوده قبلاً خیلی لوکس بود.
بعد از آنفلوآنزا یه هفته بی حال و خسته بودم.
یه مرور سریع روی طرح بهم داد.
دیشب ماشین یه عابر پیاده رو زد.
باید لیست رو بررسی کنیم و دنبال خطا بگردیم.
این کامپیوتر موقع دیدن ویدیو سریع باتری خالی می کنه.
همیشه پشت سر همکاراش بد می گه.
انرژیم داره تموم می شه، یه قهوه لازم دارم.
اون ساختمون فرسوده قراره خراب بشه.
بعد از اون سفر طولانی کاملاً خسته به نظر می رسید.
کارخانه پارسال تولیدش رو کاهش داد.
با عجله از پله ها دوید پایین تا قطار رو بگیره.
ساختمان در حال تخریب_مخروبه
ساختمان در حالی خرابی. ساختمان مخروبه