rumination

/ˌruːməˈneɪʃn̩//ˌruːmɪˈneɪʃn̩/

معنی: نشخوار، اندیشناکی
معانی دیگر: نشخوار، اندیشناکی

جمله های نمونه

1. Many of Vasari's ruminations on the subject are not always to be believed.
[ترجمه گوگل]بسیاری از نشخوارهای وازاری در مورد این موضوع همیشه قابل باور نیستند
[ترجمه ترگمان]عقاید بسیاری از Vasari در مورد این موضوع همیشه باور کردنی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Crossley is as effective in the searching ruminations of the slow movements as in the steely toccatas.
[ترجمه گوگل]کراسلی در نشخوارهای جستجوی حرکات آهسته به اندازه توکاتای فولادی مؤثر است
[ترجمه ترگمان]Crossley به همان اندازه در فرآیند جستجو حرکت کند حرکت کند مثل فولاد محکم toccatas موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His morose ruminations were interrupted by Benny Katz, who wanted anyone he could find to listen to his tale of woe.
[ترجمه گوگل]نشخوار فکری او توسط بنی کاتز قطع شد، او می خواست هر کسی را که پیدا می کند به داستان وای او گوش دهد
[ترجمه ترگمان]بنی Katz درهم فرورفته بود و بنی Katz که هر کسی را می خواست که بتواند داستان غم و اندوه خود را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ruminants have remarkable powers of rumination.
[ترجمه گوگل]نشخوارکنندگان قدرت نشخوار قابل توجهی دارند
[ترجمه ترگمان]Ruminants قدرت قابل توجهی از rumination دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. EA is the theory of rumination about human EA conception.
[ترجمه گوگل]EA نظریه نشخوار فکری در مورد مفهوم EA انسان است
[ترجمه ترگمان]فیونا نظریه of در مورد مفهوم EA انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But many unemployed people suffer from depression, anxiety rumination, and a sense of hopelessness.
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از افراد بیکار از افسردگی، نشخوار اضطرابی و احساس ناامیدی رنج می برند
[ترجمه ترگمان]اما بسیاری از افراد بی کار از افسردگی، اضطراب و احساس ناامیدی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Straus' style evokes a bygone era, her language lyric, her ruminations bittersweet and poetic.
[ترجمه گوگل]سبک اشتراوس دورانی گذشته را تداعی می کند، غزل زبان او، نشخوارهایش تلخ و شاعرانه
[ترجمه ترگمان]سبک Straus موجب پدید آمدن عصر bygone، زبان غنایی زبان او، ruminations شیرین و شاعرانه او می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The electrical activities and sequences of oesophagus, reticulum and the four compartments of rumen in sheep were recorded with polygram system RM-6008 during rest, feed, rumination and eructation .
[ترجمه گوگل]فعالیت‌های الکتریکی و توالی‌های مری، رتیکولوم و چهار محفظه شکمبه در گوسفند با سیستم پلی‌گرام RM-6008 در حین استراحت، تغذیه، نشخوار و نعوظ ثبت شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های الکتریکی و توالی بیماری های مری، شبکه و چهار بخش of در گوسفندان در طول استراحت، خوراک، rumination و eructation ثبت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Charolais, Poll Dorset and Suffolk spend shorter time for taking feed, but need longer for rumination.
[ترجمه گوگل]Charolais، Poll Dorset و Suffolk زمان کمتری را برای خوردن غذا صرف می کنند، اما برای نشخوار فکری به زمان بیشتری نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]شاروله، Poll دورست و سافولک زمان کمتری را برای غذا دادن صرف می کنند، اما دیگر نیازی به نشخوار ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film has equal parts personal portrait, historical chronicle, and transcendental rumination.
[ترجمه گوگل]این فیلم دارای بخش های مساوی پرتره شخصی، وقایع تاریخی و نشخوار فکری ماورایی است
[ترجمه ترگمان]این فیلم دارای بخش هایی از تصویر شخصی، تاریخچه تاریخی، و transcendental rumination است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشخوار (اسم)
champ, rumination, quid, cud, chew

اندیشناکی (اسم)
worry, rumination

انگلیسی به انگلیسی

• act of regurgitating food and re-chewing it, act of chewing cud; thought, reflection, meditation
your ruminations are your careful thoughts about something; a literary word.

پیشنهاد کاربران

فکر و خیال کردن
تفکر بیش ازاندازه = overthinking
( روان شناسی )
نشخوار ذهنی.
تمرکز اجبارگونه و توجه یک فرد بر علائم و علل یک پریشانی، و توجه به دلایل آن و نتایجش، به جای تمرکز بر راه های حل آن.
نشخوار فکری به فرآیند تفکر تکراری و غیرمولد اشاره دارد مغز شما در این حالت نمی تواند این افکار را به اقدامات یا نتایج مثبت تبدیل کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ruminate
اسم ( noun ) : rumination
صفت ( adjective ) : ruminative
قید ( adverb ) : ruminatively
فکر درگیر، ذهن درگیر
تعمق، تفکر ژرف
تراوش فکری
نگرانی
عمل نشخوار کردن ( در حیوانات نشخوارکننده مثل گاو و گوسفند )
نشخوارذهنی
نشخوار فکری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس