1. A good rule of thumb is that a broker must generate sales of ten times his salary if his employer is to make a profit.
[ترجمه گوگل]یک قانون سرانگشتی خوب این است که یک کارگزار باید فروش ده برابر حقوق خود را ایجاد کند تا کارفرمای او سود کند
[ترجمه ترگمان]یک قاعده خوب این است که اگر کارفرما بخواهد سود حاصل کند، یک دلال باید فروش ده برابر حقوق خود را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. As a rule of thumb, you should cook a chicken for 20 minutes for each pound that it weighs.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی، باید به ازای هر پوند وزن مرغ، 20 دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده سرانگشتی، شما باید یک مرغ را ۲۰ دقیقه برای هر پوند که وزن دارد بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. As a general rule of thumb, children this age should not spend more than one hour on homework.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی، کودکان در این سن نباید بیش از یک ساعت برای تکالیف خود وقت بگذارند
[ترجمه ترگمان]کودکان این عصر به عنوان یک قاعده عمومی نباید بیش از یک ساعت برای انجام تکالیف صرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He often works by rule of thumb.
[ترجمه گوگل]او اغلب بر اساس قانون سرانگشتی کار می کند
[ترجمه ترگمان]اغلب با قاعده انگشت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A good rule of thumb is that a portion of rice is two and a half handfuls.
[ترجمه گوگل]یک قانون خوب این است که یک قسمت برنج دو و نیم مشت باشد
[ترجمه ترگمان]یک قاعده خوب این است که یک قسمت از برنج دو و نیم مشت مشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. As a rule of thumb, you should cook a chicken for 20 minutes for each pound of weight.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی، باید به ازای هر پوند وزن، مرغ را به مدت 20 دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده سرانگشتی، شما باید یک مرغ را ۲۰ دقیقه برای هر پوند وزن بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In general, the rule of thumb was that one's peers were seconded to perform the role.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، قاعده کلی این بود که همتایان خود را برای ایفای نقش به کار می گیرند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، قاعده سرانگشتی این بود که هم سن و سالان برای ایفای نقش پشتیبانی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A good rule of thumb is to make the spacing between the bars one half of the width of the bars.
[ترجمه گوگل]یک قانون کلی خوب این است که فاصله بین میله ها نصف عرض میله ها باشد
[ترجمه ترگمان]یک قاعده خوب این است که فاصله بین میله ها و نیمی از عرض میله ها را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rebuilding costs might be calculated on a rule of thumb basis but the assumptions would be relatively arbitrary.
[ترجمه گوگل]هزینه های بازسازی ممکن است بر اساس یک قاعده سرانگشتی محاسبه شود، اما مفروضات نسبتاً دلخواه هستند
[ترجمه ترگمان]بازسازی هزینه ها را می توان براساس قاعده سرانگشتی انجام داد، اما فرضیات نسبتا اختیاری خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. But despite its drawbacks, primogeniture did offer a rule of thumb that commanded widespread respect.
[ترجمه گوگل]اما علیرغم اشکالاتی که داشت، primogeniture قاعده کلی را ارائه کرد که احترام گسترده ای را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]اما با وجود its، primogeniture یک قاعده سرانگشتی ارائه داد که احترام گسترده را تحت فرمان قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The rule of thumb for making good use of a metaphor is to compare what is said with what is meant.
[ترجمه گوگل]قاعده کلی برای استفاده خوب از استعاره این است که آنچه گفته می شود با آنچه که منظور است مقایسه کنید
[ترجمه ترگمان]قاعده سرانگشتی برای استفاده خوب از استعاره، مقایسه آن چیزی است که گفته می شود با آنچه که گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As a rule of thumb, every storey makes a difference of one-tenth of a second to a building's period.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی، هر طبقه یک دهم ثانیه نسبت به دوره ساختمان تفاوت دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قاعده سرانگشتی، هر طبقه یک دهم ثانیه را به دوره یک ساختمان تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The rule of thumb no longer mattered.
[ترجمه گوگل]قانون سرانگشتی دیگر اهمیتی نداشت
[ترجمه ترگمان]قانون شست هیچ اهمیتی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A good rule of thumb is to think of 30k as around the upper limit for a page.
[ترجمه گوگل]یک قانون سرانگشتی خوب این است که 30k را در حدود حد بالایی برای یک صفحه در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]یک قاعده خوب این است که ۳۰ k را به عنوان حد بالایی برای یک صفحه در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید