ruination

/ˌruːɪˈneɪʃn̩//ˌruːɪˈneɪʃn̩/

معنی: خرابی، تباهی، ویرانی
معانی دیگر: سبب تباهی، موجب خرابی، نابودی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of ruining or the state of being ruined.
مشابه: death, decay, downfall, havoc, rack, ruin, wreck

(2) تعریف: that which ruins or causes ruin.
مشابه: downfall, evil, nemesis

جمله های نمونه

1. drinking was his ruination
می خواری سبب فلاکت او شد.

2. drink will be his ruination
می خوارگی زندگانیش را تباه خواهد کرد.

3. Alcohol was the ruination of him.
[ترجمه گوگل]الکل تباهی او بود
[ترجمه ترگمان] الکل باعث نابودی اون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Alcohol will be the ruination of him.
[ترجمه گوگل]الکل تباهی او خواهد بود
[ترجمه ترگمان] الکل باعث نابودی اون میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Urban development has led to the ruination of vast areas of countryside.
[ترجمه گوگل]توسعه شهری منجر به ویران شدن مناطق وسیعی از روستاها شده است
[ترجمه ترگمان]توسعه شهری موجب تخریب مناطق وسیعی از مناطق روستایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Late frosts are ruination for the garden.
[ترجمه گوگل]یخبندان دیررس برای باغ ویران است
[ترجمه ترگمان]دیر یا زود frosts را خراب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And general commercial malpractice causes the ruination of thousands more people.
[ترجمه گوگل]و قصور تجاری عمومی باعث تباهی هزاران نفر دیگر می شود
[ترجمه ترگمان]و سو درمان کلی تجاری موجب ruination هزار نفر دیگر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The olive is spoken of as the ruination of martini.
[ترجمه گوگل]از زیتون به عنوان ویرانی مارتینی یاد می شود
[ترجمه ترگمان]زیتون به عنوان تخریب مارتینی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hands are the ruination of many portraits.
[ترجمه گوگل]دست ها تباهی بسیاری از پرتره ها هستند
[ترجمه ترگمان]دست ها، ruination بسیاری از تابلوهای نقاشی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You will be the ruination of me!
[ترجمه گوگل]تو تباه من خواهی شد!
[ترجمه ترگمان]تو بر من غلبه خواهی کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The clerics have brought ruination on our people.
[ترجمه گوگل]روحانیون بر سر مردم ما تباهی آورده اند
[ترجمه ترگمان]روحانیون ما را به تباهی کشانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Overwork is the ruination of his health.
[ترجمه گوگل]کار زیاد باعث از بین رفتن سلامتی او می شود
[ترجمه ترگمان]Overwork ruination سلامتی او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Drink will be his ruination.
[ترجمه گوگل]نوشیدنی تباهی او خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بنوش و تباه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even though Zeus is intranquil and in a flurry about his own destiny that he would be replaced by another deity, and Oteng is also worried about predicting other deities' destiny of ruination.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه زئوس در مورد سرنوشت خود بی‌آرام است و در تلاطم است که خدای دیگری جایگزین او می‌شود، و اوتنگ نیز نگران پیش‌بینی سرنوشت نابودی خدایان دیگر است
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود اینکه زئوس در مورد سرنوشت خود آشفته و آشفته است و در مورد سرنوشت خود جان سالم به در برده است، و Oteng نیز نگران پیش بینی سرنوشت خدایان دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

تباهی (اسم)
decay, perdition, ruin, wickedness, spoil, reprobation, depravity, depravation, degeneration, destruction, ruination, vitiation

ویرانی (اسم)
ruin, desolation, ravage, destruction, demolition, downcast, ruination, destruct, dilapidation

انگلیسی به انگلیسی

• state of being ruined, state of being demolished; act of ruining, act of destroying
ruination is the act of ruining something or the process of being ruined.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ruin
اسم ( noun ) : ruin / ruination
صفت ( adjective ) : ruined / ruinous
قید ( adverb ) : ruinously

بپرس