• : تعریف: a team sport similar to football in which an oval-shaped ball is passed, kicked, and carried, and the play is continuous throughout the two forty-minute halves.
جمله های نمونه
1. He rugby tackled her and stole her bag.
[ترجمه گوگل]راگبی با او برخورد کرد و کیفش را دزدید [ترجمه ترگمان]او به او حمله کرد و کیفش را دزدید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This game is closely akin to rugby.
[ترجمه گوگل]این بازی شباهت زیادی به راگبی دارد [ترجمه ترگمان]این بازی تقریبا شبیه راگبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Rugby isn't played with a round ball.
[ترجمه سایه] راگبی را با توپ گرد بازی نمی کنند
|
[ترجمه گوگل]راگبی با توپ گرد بازی نمی شود [ترجمه ترگمان]Rugby با یک توپ گرد بازی نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He had been the golden boy of Welsh rugby.
[ترجمه گوگل]او پسر طلایی راگبی ولز بود [ترجمه ترگمان]او پسر طلایی راگبی اهل ولز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Kids from six years old play mini rugby at the club.
[ترجمه گوگل]بچه های شش ساله در باشگاه مینی راگبی بازی می کنند [ترجمه ترگمان]بچه های شش ساله در باشگاه راگبی بازی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The ANC are attacking rugby because it is the soft underbelly of South African sport.
[ترجمه گوگل]ANC در حال حمله به راگبی است زیرا زیر شکم نرم ورزش آفریقای جنوبی است [ترجمه ترگمان]کنگره ملی آفریقا به راگبی حمله می کند، زیرا این کشور به دنبال منافع نرم ورزش آفریقای جنوبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They have played an expansive style of rugby.
[ترجمه گوگل]آنها یک سبک گسترده راگبی بازی کرده اند [ترجمه ترگمان]آن ها سبک expansive راگبی بازی کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Angus injured his leg playing rugby yesterday.
[ترجمه گوگل]آنگوس دیروز در بازی راگبی پای خود را مصدوم کرد [ترجمه ترگمان]انگس که دیروز با راگبی بازی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The rugby tour was a disaster both on and off the pitch.
[ترجمه گوگل]تور راگبی هم در داخل و هم خارج از زمین یک فاجعه بود [ترجمه ترگمان]تور راگبی هم روی زمین و هم از راه دور بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The players can advertise baked beans, but not rugby boots.
[ترجمه گوگل]بازیکنان می توانند لوبیا پخته شده را تبلیغ کنند، اما نه چکمه های راگبی [ترجمه ترگمان]بازیکنان می توانند لوبیا پخته (نه راگبی)تبلیغ کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Scottish rugby fans are licking their lips in anticipation.
[ترجمه گوگل]طرفداران راگبی اسکاتلندی در انتظار لب های خود را می لیسند [ترجمه ترگمان]هواداران راگبی اسکاتلند در حال لیسیدن لب های خود هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The running of Welsh rugby was left in chaos yesterday after a vote of no confidence in the game's overlords.
[ترجمه گوگل]اجرای راگبی ولز دیروز پس از رای عدم اعتماد به اربابان این بازی در هرج و مرج قرار گرفت [ترجمه ترگمان]تیم راگبی اهل ولز دیروز بعد از رای عدم اعتماد به فرمانروایان بازی در هرج و مرج باقی ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In Rugby League, Australia trounced France by sixty points to four.
[ترجمه گوگل]در لیگ راگبی استرالیا با شصت امتیاز از فرانسه به چهار برآمد [ترجمه ترگمان]در لیگ راگبی استرالیا، استرالیا با شصت و چهار امتیاز فرانسه را درهم شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Rugby is a very rough sport.
[ترجمه گوگل]راگبی یک ورزش بسیار خشن است [ترجمه ترگمان]راگبی یک ورزش خشن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رگبی (اسم)
rugby
گیاهان گل سرخ (اسم)
rugby, rugger
انگلیسی به انگلیسی
• (sports) type of ball game, variety of football in which players must advance to the goal without passing the ball forward (kicking and backwards or lateral passes are permitted) rugby is an outdoor game played between two teams who attempt to score by getting an oval ball behind their opponents' goal line.
پیشنهاد کاربران
راگبی {نوعی بازی فوتبال} مثال: It’s about the size of a rugby ball. آن تقریبا اندازه یک توپ راگبی است.