rueful

/ˈruːfəl//ˈruːfəl/

معنی: اندوهناک، سوگوار
معانی دیگر: محزون، غمگین، ماتم زده، پشیمان، نادم، متاسف، افسوس انگیز، تاسف آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ruefully (adv.), ruefulness (n.)
(1) تعریف: inspiring sorrow or pity.
مترادف: doleful, pathetic, piteous, pitiable, pitiful, sorrowful
مشابه: distressing, lamentable, poignant, poor, sad, woebegone, woeful

(2) تعریف: feeling, showing, or causing regret or sorrow.
مترادف: contrite, doleful, regretful, remorseful, sad, sorrowful, sorry
مشابه: abashed, apologetic, chagrined, guilty, mortified, penitent, repentant, self-reproachful, unfortunate

- Her face wore a rueful expression as she recounted what happened on that day.
[ترجمه گوگل] هنگام بازگویی اتفاقات آن روز، چهره او حالتی غمگین داشت
[ترجمه ترگمان] چهره اش حالتی اندوهناک به خود گرفت که آن روز آنچه را که در آن روز رخ داده بود تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the rueful poverty of the fishermen
فقر تاسف آور ماهیگیران

2. he is rueful about his past deeds
از اعمال گذشته ی خود نادم است.

3. the widow's rueful face
چهره ی ماتم زده ی بیوه زن

4. Reckless youth makes rueful age.
[ترجمه Lili] گر بی پروا جوانی کنی، عمر را به ندامت گذرانی!
|
[ترجمه گوگل]جوانی بی پروا سن غم انگیز می کند
[ترجمه ترگمان]جوانی بی ملاحظه، سن rueful را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He shook his head and gave me a rueful smile.
[ترجمه گوگل]سرش را تکان داد و لبخند غمگینی به من زد
[ترجمه ترگمان]او سرش را تکان داد و لبخندی اندوهناک به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Jenny gave a rueful smile.
[ترجمه گوگل]جنی لبخند غمگینی زد
[ترجمه ترگمان]جنی لبخند تلخی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He turned away with a rueful laugh.
[ترجمه گوگل]با خنده غمگینی رویش را برگرداند
[ترجمه ترگمان]و با خنده ای اندوهناک برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jane looked at her with a rueful smile.
[ترجمه گوگل]جین با لبخندی غمگین به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]جین با لبخندی اندوهناک به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I shall never forget Jordi's face, his rueful smile, his fatalistic shrug as he was pushed into the car.
[ترجمه گوگل]هرگز چهره جوردی، لبخند غمگینش، شانه های متعصبانه اش را در حالی که به داخل ماشین هل می دادند، فراموش نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من هرگز صورت Jordi را فراموش نخواهم کرد، لبخند rueful، همچنان که به داخل ماشین فشار می آورد شانه بالا می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is rueful, polite, mildly disappointed, and afflicted by a low-key melancholy.
[ترجمه گوگل]او غمگین، مؤدب، خفیف ناامید، و گرفتار یک مالیخولیا ضعیف است
[ترجمه ترگمان]او غمگین، مودبانه، با ملایمت، کمی نا امید شده، و با اندوهی کوتاه و غمگین، ناراحت و ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He made a blank and rueful face when he saw Mr. Arthur seated upon a table.
[ترجمه گوگل]وقتی آقای آرتور را دید که روی میز نشسته بود، چهره ای خالی و غمگین کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آقای آرتور را دید که روی میز نشسته بود چهره اش بی حالت و اندوهناک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ellen gave me a rueful smile.
[ترجمه گوگل]الن لبخند غمگینی به من زد
[ترجمه ترگمان]الن لبخند تلخی به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Our marriage was a mistake," she said, looking rueful.
[ترجمه گوگل]او که غمگین به نظر می رسید گفت: ازدواج ما یک اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]او با تاسف گفت: \" ازدواج ما یک اشتباه بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He seemed both rueful and fatalistic about his prospective eminence.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که او نسبت به مقام عالی خود هم غمگین و هم سرنوشت‌گرا بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او هم به خاطر عالیجناب rueful و fatalistic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندوهناک (صفت)
sad, sorrowful, remorseful, penitent, woeful, distressful, rueful, tristful

سوگوار (صفت)
rueful, mournful, plaintful

انگلیسی به انگلیسی

• mournful, regretful, sad; pitiable, deplorable
if someone is rueful, they feel or express regret or sorrow in a quiet and gentle way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

"Rueful" means feeling or expressing regret or sorrow, often in a slightly humorous or wry way.
It can symbolize a sense of regretful acknowledgment, often accompanied by a gentle irony.
احساس یا بیان ندامت یا غم، اغلب به شکلی کمی طنزآمیز یا تند و تلخ.
...
[مشاهده متن کامل]

پذیرش ندامت آمیز همراه با یک طنز ملایم.
مثال؛
He gave a rueful smile when he realized his mistake.
She looked rueful after forgetting their anniversary.
His rueful tone suggested he regretted his harsh words.
مترادف: Regretful, sorrowful, apologetic
متضاد: Unrepentant, unashamed, indifferent

شرمسار، شرمگین، خجل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : rue
اسم ( noun ) : rue
صفت ( adjective ) : rueful
قید ( adverb ) : ruefully
❗️نکته: rue به عنوان اسم ( noun ) یک کلمه ی منسوخ است و دیگر استفاده نمی شود اما فعل، صفت و قید آن به طور کاملا رایج استفاده می شوند
متاسف

بپرس