rudeness


معنی: خشونت، خشونت در رفتار
معانی دیگر: بی تربیتی، وحشیگری، گستاخی، بی ادبی، درشتی، تندی، خامی

جمله های نمونه

1. her rudeness was also savoring of contempt
بی ادبی او حاوی نشانه هایی از تحقیر هم بود.

2. i can never excuse his rudeness
هرگز نمی توانم بی ادبی او را ببخشم.

3. his behavior was an indication of his rudeness and incredible density
رفتار او نشانی از بی ادبی و حماقت باورنکردنی او بود.

4. I was staggered at her rudeness.
[ترجمه گوگل]از گستاخی او متحیر شدم
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او گیج شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mares are surprisingly tolerant of the roughness and rudeness of their own offspring.
[ترجمه گوگل]مادیان ها به طرز شگفت انگیزی نسبت به زبری و بی ادبی فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان]Mares به طرز شگفت آوری نسبت به خشونت و خشونت فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How long will you sustain the rudeness of your boss?
[ترجمه گوگل]تا کی بی ادبی رئیس خود را حفظ خواهید کرد؟
[ترجمه ترگمان]چقدر دیگه بی ادبی رئیست رو تحمل می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She asked him to pardon her rudeness.
[ترجمه گوگل]او از او خواست که بی ادبی او را ببخشد
[ترجمه ترگمان]از او خواست که بی ادبی او را عفو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He offended her with his rudeness.
[ترجمه گوگل]با بی ادبی اش او را آزرده خاطر کرد
[ترجمه ترگمان]او را با بی ادبی خود رنجانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Patrick's boorish rudeness soon drove Monica's friends away.
[ترجمه گوگل]گستاخی بی حیا پاتریک به زودی دوستان مونیکا را از خود دور کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار رسمی \"پاتریک\" خیلی زود دوستای \"مونیکا\" رو از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was quite astonished at his rudeness.
[ترجمه گوگل]او از بی ادبی او کاملا متحیر شده بود
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I beg you overlook my rudeness.
[ترجمه گوگل]خواهش می کنم از بی ادبی من چشم پوشی کنید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم بی ادبی مرا نادیده بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I want to apologize for my rudeness the other day.
[ترجمه گوگل]می خواهم بابت بی ادبی روز گذشته عذرخواهی کنم
[ترجمه ترگمان] من می خوام که اون روز از بی ادبی من عذرخواهی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His rudeness made him many enemies.
[ترجمه گوگل]بی ادبی او را دشمنان زیادی ساخت
[ترجمه ترگمان]بی نزاکتی او باعث شد دشمنان زیادی پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her rudeness was most / highly regrettable.
[ترجمه گوگل]بی ادبی او بیش از همه / بسیار تاسف بار بود
[ترجمه ترگمان]rudeness بیش از همه قابل تاسف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I won't stand for this rudeness, do you hear?
[ترجمه گوگل]من این بی ادبی را تحمل نمی کنم، می شنوی؟
[ترجمه ترگمان]من این گستاخی رو تحمل نمی کنم، می شنوی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

خشونت در رفتار (اسم)
rudeness

انگلیسی به انگلیسی

• crudeness, impoliteness, discourteousness; primitivity, simplicity

پیشنهاد کاربران

1. پر رویی. گستاخی. وقاحت. بی شرمی 2. بی ادبی. بی تربیتی
مثال:
you must speak to him about his rudeness
شما باید درباره بی تربیتی و گستاخی او با او صحبت کنید.
متاسفانه آگهی های تبلیغاتی شما از دهان و دندان حال انسان را به هم می زند . بهتر است از آگهی های بهتر و چشم نوازترین به جای این دندان های کثیف استفاده کنید.
پرخاشگری
بی نزاکت . پرخاشگری

بپرس