rudderless

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of rudder.

جمله های نمونه

1. The country was politically rudderless for almost three months.
[ترجمه گوگل]کشور تقریباً سه ماه از نظر سیاسی بی‌سکان بود
[ترجمه ترگمان]این کشور تقریبا سه ماه سیاسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At no time should a government be rudderless, without a leader.
[ترجمه گوگل]هیچ وقت یک حکومت نباید بی سکان و بدون رهبر باشد
[ترجمه ترگمان]در هیچ زمانی نباید یک دولت بدون رهبر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Without his wife he felt lost and rudderless.
[ترجمه گوگل]بدون همسرش احساس گمراهی و بی سکان می کرد
[ترجمه ترگمان]بدون زنش هیچ چیز را از دست نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Within the industry, the consequences of a rudderless Whitehall were welcomed at the commercial grass roots level.
[ترجمه گوگل]در صنعت، عواقب وایت هال بدون سکان در سطح عمومی تجاری مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در داخل این صنعت، پیامدهای of وایت هال در سطح ریشه های تجاری تجاری مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Deprived of a market, drifted rudderless till terminated by United Newspapers.
[ترجمه گوگل]محروم از بازار، بدون سکان رانده شد تا اینکه توسط روزنامه های متحد به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه از بازار محروم شد، rudderless به پایان رسید و روزنامه های آمریکایی به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A rudderless boat must be perfectly balanced if it is to follow a straight course.
[ترجمه گوگل]یک قایق بدون سکان اگر بخواهد مسیر مستقیم را دنبال کند باید کاملاً متعادل باشد
[ترجمه ترگمان]یک قایق rudderless باید کاملا متعادل باشد اگر قرار باشد مسیری مستقیم را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Without Ixora he was rudderless, a man with no purpose.
[ترجمه گوگل]بدون ایکسورا او بی سکان بود، مردی بی هدف
[ترجمه ترگمان]بی آنکه خود بداند، بی آن که کاری کند، بی آن که هدفی داشته باشد، بی آن که هدفی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In rudderless despair and searching for ideological sustenance, he contemplated religion.
[ترجمه گوگل]او در ناامیدی بی سکان و در جستجوی رزق و روزی ایدئولوژیک، به تفکر در دین پرداخت
[ترجمه ترگمان]در نومیدی rudderless و جست و جو برای امرار معاش ایدئولوژیک، او به مذهب فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And yet, I really like a rudderless vessel in mid - sea, be exposed to overthrow.
[ترجمه گوگل]و با این حال، من واقعاً دوست دارم یک کشتی بدون سکان در وسط دریا، در معرض سرنگونی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]و با این حال، من واقعا کشتی rudderless را در وسط دریا دوست دارم و در معرض سقوط قرار می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unless you want the rudderless blank of an institutionalised child, accepting gender as one of the signposts for who your child is seems not only inevitable, but also desirable.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه بخواهید جای خالی یک کودک نهادینه شده را داشته باشید، پذیرفتن جنسیت به عنوان یکی از نشانه های شخصیت فرزندتان نه تنها اجتناب ناپذیر، بلکه مطلوب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه شما نمی خواهید blank یک کودک نهادینه شوند، جنسیت را به عنوان یکی از the قبول کنید که کودک شما نه تنها اجتناب ناپذیر است، بلکه مطلوب نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He drifted about the house like a rudderless vessel a rocky stream.
[ترجمه گوگل]او در اطراف خانه مانند یک کشتی بی سکان در یک جوی سنگی می چرخید
[ترجمه ترگمان]مثل دریایی بی هدف در آن خانه پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He drifted about the house like a rudderless vessel in a rocky stream.
[ترجمه گوگل]او مانند یک کشتی بی سکان در یک جوی سنگی در اطراف خانه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]مانند یک کشتی بی هدف در نهری خروشان از خانه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rudderless, we drift athwart a tempest, and when once the storm of youth is past.
[ترجمه گوگل]بدون سکان، ما با طوفان پیش می رویم، و زمانی که طوفان جوانی گذشته است
[ترجمه ترگمان]از میان طوفان رد می شویم و وقتی طوفان جوانی به پایان برسد، از میان طوفان رد می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It exasperated his grandmother to see this forceful spirit drifting like a rudderless boat, directed neither to work nor to leisure.
[ترجمه گوگل]دیدن این روح نیرومند که مانند قایق بی سکان، نه به سمت کار و نه به فراغت هدایت می شود، خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگش را عصبانی کرده بود تا این روح نیرومند را ببیند که مانند یک قایق بی هدف حرکت می کند، نه برای کار کردن و نه به فراغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lacking a rudder (about a ship or airplane)

پیشنهاد کاربران

آشفته، نابسامان
سرگردان، بی هدف
[کشتی] بدون سکان
بدون سکان دار
بدون رهبر
بی سرپرست
( از فرهنگ پویا )
بی سکان، بدون هادی
( رجوع شود به rudder )

بپرس