rubicund

/ˈruːbɪkənd//ˈruːbɪkənd/

معنی: سرخ رنگ، رخ رو
معانی دیگر: سرخ، گلگون، رنگ مایل به قرمز، سرخی، ر  رو، سر  رنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: rubicundity (n.)
• : تعریف: red in complexion; ruddy.
مشابه: florid, flush, ruddy, sanguine

جمله های نمونه

1. her rubicund cheeks
گونه های سرخ او

2. He wore corrective goggles which must translate the rubicund gloom of this vestibule into the true spectrum.
[ترجمه گوگل]او عینک های اصلاحی می پوشید که باید تاریکی روبیوند این دهلیز را به طیف واقعی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]او عینک ضد اصلاحی به پا داشت که باید the و gloom این راهرو را به طیف حقیقی ترجمه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You're looking rubicund, George Lidwell said.
[ترجمه گوگل]جورج لیدول گفت: شما به نظر روبیوند هستید
[ترجمه ترگمان]جورج Lidwell گفت: تو سرخ به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His rubicund face expressed consternation and fatigue.
[ترجمه گوگل]صورت قرمز او حاکی از حیرت و خستگی بود
[ترجمه ترگمان]چهره سرخ رنگ او از فرط خستگی و خستگی حکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She watched the colour drain from Colin's rubicund face.
[ترجمه گوگل]او به بیرون رفتن رنگ از صورت کالین نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به رنگ خون در چهره سرخ رنگ کالین نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A portly, rubicund man of middle age". "
[ترجمه گوگل]مردی میانسال و لاغر و سرخوش»
[ترجمه ترگمان]یک مرد تنومند و با rubicund متوسط \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His eyes were blue, his complexion rubicund, his figure almost portly and well-built, his body muscular, and his physical powers fully developed by the exercises of his younger days.
[ترجمه گوگل]چشمانش آبی، رنگ صورتش قرمز، هیکلش تقریباً خوش اندام و خوش اندام، بدنش عضلانی، و قدرت بدنی‌اش کاملاً با تمرینات دوران جوانی‌اش رشد کرده بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش آبی، چهره اش سرخ، اندامش فربه و خوش ترکیب، بدنش عضلانی، و قدرت های جسمانی او به طور کامل با تمرین های ایام جوانیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was short, a little overweight, more than a little rubicund as to his features and exuded an aura of cheerful bonhomie.
[ترجمه گوگل]او کوتاه قد بود، کمی اضافه وزن داشت، از نظر ویژگی‌هایش بیش از اندکی قرمز بود و هاله‌ای از خوشبختی شاد را از خود بیرون می‌داد
[ترجمه ترگمان]او کوتاه، کمی اضافه وزن داشت، و بیش از یک rubicund با خصوصیات خود، و از exuded روحیه بانشاط و bonhomie بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Willi padded round the room with his basket, a balding, rubicund Eliza Doolittle.
[ترجمه گوگل]ویلی با سبدش که یک الیزا دولیتل کچل و روبیوند بود دور اتاق چرخید
[ترجمه ترگمان]در طول اتاق با سبدش از اتاق بیرون رفت، سر طاس و سرخ الیزا دولیتل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Repairs damaged skin, enhances skin resisting capability, and makes skin rubicund and appealing.
[ترجمه گوگل]پوست آسیب دیده را ترمیم می کند، توانایی مقاومت در برابر پوست را افزایش می دهد و پوست را روبیوند و جذاب می کند
[ترجمه ترگمان]تعمیرات پوست، تعمیرات پوست را افزایش می دهد، توانایی مقاومت در برابر پوست را افزایش می دهد و باعث قرمز و جذاب شدن پوست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shoe of small crew cut, grey dacron drill, round day, black in rubicund face bestrewed furrow, person of 58 years old has 779 years old however it seems that.
[ترجمه گوگل]کفش خراطی کوچک خدمه، مته داکرون خاکستری، روز گرد، مشکی در صورت یاقوتی شیار، فرد 58 ساله دارای 779 سال سن است، اما به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]هر چند به نظر می رسد که کفش کودکان کوچک، کفش و کفش کوچک dacron، روز دور، سیاه در صورت سرخ فام در صورت rubicund، مردی از ۵۸ ساله و دویست سال قدمت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Silently, the elegant weapon descended, its auburn blade slicing cleanly through its mark, spilling the rubicund treasure of the man's blood onto the dark ground.
[ترجمه گوگل]بی‌صدا، اسلحه زیبا فرود آمد، تیغه‌ی قهوه‌ای رنگش به‌خوبی از میان نشانه‌هایش برید و گنجینه‌ی قرمز خون مرد را روی زمین تاریک ریخت
[ترجمه ترگمان]سلاح elegant پایین آمد، تیغه قرمز قهوه ای آن را سوراخ کرد و گنجینه سرخ رنگ خون مرد را روی زمین تیره ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرخ رنگ (صفت)
rubicund

رخ رو (صفت)
rubicund

تخصصی

[نساجی] سرخ رنگ - رنگ مایل به قرمز

انگلیسی به انگلیسی

• ruddy, having a reddish coloring
someone who is rubicund has a red, shiny face; an old-fashioned, literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس