rubicon

/ˈruːbɪkɒn//ˈruːbɪkən/

معنی: مرز، خط مرزی، رودی در شمال ایتالیا، حد معین
معانی دیگر: رود روبیکان (در مرز میان روم باستان و گال gaul)

جمله های نمونه

1. Most EU states have crossed the Rubicon and adopted the euro.
[ترجمه گوگل]اکثر کشورهای اتحادیه اروپا از روبیکون عبور کرده و یورو را پذیرفته اند
[ترجمه ترگمان]بیشتر کشورهای عضو اتحادیه اروپا از روبیکون می گذرد و یورو را پذیرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's crossed the Rubicon with regard to the use of military force as an option.
[ترجمه گوگل]او با توجه به استفاده از نیروی نظامی به عنوان یک گزینه از روبیکون عبور کرده است
[ترجمه ترگمان]او با توجه به استفاده از نیروی نظامی به عنوان یک گزینه از روبیکون گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tonight was the Rubicon; afterwards there would be no going back.
[ترجمه گوگل]امشب روبیکون بود پس از آن دیگر بازگشتی وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]امشب کار از کار گذشته بود، بعد دیگر راه برگشتی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Today we cross the Rubicon . There is no going back.
[ترجمه گوگل]امروز از روبیکون عبور می کنیم برگشتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]امروز از کار عبور می کنیم دیگه بر نمی گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Rubicon once crossed, they set to work with a will.
[ترجمه گوگل]روبیکون به محض عبور، آنها با اراده شروع به کار کردند
[ترجمه ترگمان]زمانی که کار انجام می شد، با ویل کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He Rubicon when he handed in his resignation letter.
[ترجمه گوگل]او روبیکون زمانی که نامه استعفای خود را تحویل داد
[ترجمه ترگمان]وقتی نامه resignation را به دستش داد، از کار افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rubicon was a small stream that flowed into the Adriatic and in Roman times marked the boundary between Cisalpine Gaul and ancient Italy.
[ترجمه گوگل]روبیکون نهر کوچکی بود که به دریای آدریاتیک می‌ریخت و در زمان رومیان مرز بین سیزالپین گال و ایتالیای باستان را مشخص می‌کرد
[ترجمه ترگمان]رودخانه روبیکون کوچک بود که در آدریاتیک جاری شد و در زمان روم مرز بین گل و ایتالیایی قدیم را مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They'll cross the Rubicon to remove the obstacles on the road of advance.
[ترجمه گوگل]آنها از روبیکون عبور خواهند کرد تا موانع موجود در مسیر پیشروی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها از روبیکون می گذرند تا موانع راه پیشرفت را برطرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If being eliminated or Rubicon by human being lazy, this is a difficult problem.
[ترجمه گوگل]اگر حذف شدن یا روبیکون توسط انسان تنبل باشد، این مشکل دشواری است
[ترجمه ترگمان]اگر با تنبل شدن انسان از رودخانه یا روبیکون از بین برود، این یک مشکل دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are now crossing the Rubicon.
[ترجمه گوگل]اکنون در حال عبور از روبیکون هستیم
[ترجمه ترگمان]الان داریم از کار عبور می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But tormented though I was with guilt and self-doubt, I knew I had crossed the Rubicon.
[ترجمه گوگل]اما با وجود اینکه از احساس گناه و شک به خود رنج می بردم، می دانستم که از روبیکون عبور کرده ام
[ترجمه ترگمان]اما با اینکه احساس گناه و تردید می کردم، می دانستم که از کار عبور کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the way to political union we are now crossing the Rubicon.
[ترجمه گوگل]در راه اتحاد سیاسی ما اکنون از روبیکون عبور می کنیم
[ترجمه ترگمان]در راه اتحاد سیاسی، اکنون از روبیکون می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. General Bourbollon's troops are gathering around the capital; he's prepared to cross the Rubicon.
[ترجمه گوگل]نیروهای ژنرال بوربولون در اطراف پایتخت جمع شده اند او آماده عبور از روبیکون است
[ترجمه ترگمان]سربازان ژنرال Bourbollon در اطراف پایتخت جمع شده اند؛ او آماده است تا از روبیکون بگذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The word a time to the: Caesar has crossed the Rubicon the wild flight began.
[ترجمه گوگل]کلمه یک زمان به: سزار از روبیکون عبور کرده است پرواز وحشی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]کلمه یک زمان به زمان: قیصر از روبیکون گذشت و فرار وحشیانه آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرز (اسم)
border, bound, abutment, abuttals, edge, brink, boundary, frontier, mark, precinct, balk, rubicon, bourn, bourne, outskirt, ridge, purlieus, rand, selvage, selvedge

خط مرزی (اسم)
border, mete, rubicon

رودی در شمال ایتالیا (اسم)
rubicon

حد معین (اسم)
rubicon

انگلیسی به انگلیسی

• river in northern italy (the act of crossing this river is seen as a momentous act)

پیشنهاد کاربران

عبور از یک حد و مرز معین .
cross the Rubicon : قدم در راه بی بازگشت گذاشتن، پل های پشت سر را خراب کردن، دست به کار جبران ناپذیر زدن

بپرس