1. They leaned against each other on rubbery legs.
[ترجمه گوگل]آنها روی پاهای لاستیکی به یکدیگر تکیه داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها روی پاهایم به هم تکیه داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The eggs were overcooked and rubbery.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ ها بیش از حد پخته و لاستیکی بودند
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ ها پخته و صاف شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cameron thought of the wee man's rubbery face, his busy scurrying movements - his compulsive drinking.
[ترجمه گوگل]کامرون به چهره لاستیکی مرد کوچک، حرکات شلوغ و پر مشغله او فکر کرد - نوشیدن اجباری او
[ترجمه ترگمان]کامرون به صورت بی rubbery و حرکات سریع و سریع او فکر می کرد - نوشیدن شدید او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Something about his rubbery features and squeaky voice trigger my cootie detector.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد ویژگی های لاستیکی او و صدای جیر جیر آشکارساز کوتی من را فعال می کند
[ترجمه ترگمان]یه چیزی در مورد صورت و صدای جیغ جیغو و صدای جیغ جیغو من و دستگاه cootie رو فعال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He had large rubbery lips.
6. Her legs look puffed up, rubbery, but they keep moving.
[ترجمه گوگل]پاهایش پف کرده، لاستیکی به نظر می رسند، اما به حرکت ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید پاهایش از هم پاشید و به حرکت ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And you can't top that smell-the sweet, dry, rubbery, wet, woolly smell of fresh underlay.
[ترجمه گوگل]و شما نمی توانید بوی شیرین، خشک، لاستیکی، مرطوب و پشمی زیرانداز تازه را از بین ببرید
[ترجمه ترگمان]و تو نمی تونی اون بو رو که بوی شیرین و خشک و خشک و مرطوب و تازه of رو حس کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He smiled without showing his teeth, a rubbery lip-smile.
[ترجمه گوگل]بدون اینکه دندان هایش را نشان دهد، لبخندی زد، لبخندی لاستیکی
[ترجمه ترگمان]او بدون اینکه دندان هایش را نشان دهد لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The steak was a little rubbery.
10. They ran, on rubbery legs, through an open gate and across a dirt yard towards the lit window.
[ترجمه گوگل]آنها روی پاهای لاستیکی، از دروازه ای باز و در حیاط خاکی به سمت پنجره روشن دویدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حالی که روی پاهایم می دویدند، از دروازه آزاد گذشتند و به طرف پنجره ای که نور را روشن کرده بود، عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Alan had backed away until he'd felt the rubbery darkness looming behind him.
[ترجمه گوگل]آلن عقب نشینی کرده بود تا اینکه احساس کرد تاریکی لاستیکی در پشت سرش است
[ترجمه ترگمان]الن تا زمانی که احساس کرد که تاریکی در پشت سرش ظاهر می شود، عقب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was a tall man with a craggy, rubbery face which twisted and turned, often into a sardonic grin.
[ترجمه گوگل]او مردی بلند قد بود با چهرهای درهم و لاستیکی که پیچ خورده و اغلب به پوزخندی طعنهآمیز تبدیل میشد
[ترجمه ترگمان]او مردی قد بلند بود با قیافه ای خشن و مصنوعی که هر چند گاهی لبخند تمسخر امیزی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The steering wheel felt elastic and rubbery in his hands.
[ترجمه گوگل]فرمان در دستانش حالت ارتجاعی و لاستیکی داشت
[ترجمه ترگمان]فرمان اتومبیل او را شل و شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The result was a gummy, rubbery cake with a slick of moisture on top.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک کیک لطیف و لاستیکی با لکهای از رطوبت در بالا بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بود که کیک طعم دار و طعم دار با لایه ای از رطوبت بر روی آن نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید