rubber stamped

جمله های نمونه

1. the council rubber-stamped all of the leader's decisions
شورا همه ی تصمیمات رهبر را بی چون و چرا تصویب کرد.

انگلیسی به انگلیسی

• has no significant authority beyond approving the decisions of others (about a person); imprinted with a rubber stamp

پیشنهاد کاربران

چشم بسته تصویب کردن
تصویب به صورت روتین
تصویب کردن

بپرس