rub in somebody’s face

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- به رخ کشیدن
- سر کسی کوبیدن
- مدام یادآوری کردن برای تحقیر
- در چشم کسی فرو کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

به معنای مدام یادآوری کردن یک موفقیت یا برتری به کسی، به شکلی که او احساس تحقیر یا آزار کند.
مثال: Stop rubbing your promotion in my face.
بس کن، مدام ارتقای شغلت را به رخ من نکش.
2. ** ( انتقادی – کاربردی ) :**
برای اشاره به رفتارهایی که هدفشان تحقیر یا کوچک کردن دیگری است.
مثال: He rubbed his victory in their faces.
پیروزی اش را مدام به رخ آن ها کشید.
3. ** ( استعاری – فرهنگی ) :**
گاهی در معنای �اصرار بر یادآوری چیزی ناخوشایند� یا �تحمیل کردن یک واقعیت� به کار می رود.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
boast – flaunt – show off – throw in someone’s face – gloat

به رخ کشیدن - پز دادن