rub in

جمله های نمونه

1. When hair is dry, rub in a little oil to make it smooth and glossy.
[ترجمه گوگل]وقتی موها خشک شدند، کمی روغن مالیده تا صاف و براق شوند
[ترجمه ترگمان]زمانی که موهایتان خشک است، کمی روغن بمالید تا آن را صاف و براق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Was he trying to rub in the fact that he didn't think much of me?
[ترجمه Muhaq] آیا وی تلاش می کرد این حقیقت را که او زیاد به من فکر نمی کند پیش بکشد؟
|
[ترجمه گوگل]آیا او سعی می کرد در این واقعیت که خیلی به من فکر نمی کرد مالش دهد؟
[ترجمه ترگمان]ایا او سعی می کرد این حقیقت را به من بگوید که زیاد به من فکر نمی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rub in butter until the mixture resembles breadcrumbs.
[ترجمه گوگل]با کره بمالید تا مخلوط شبیه پودر سوخاری شود
[ترجمه ترگمان]کره را به کره بمالید تا وقتی که مخلوط شبیه به breadcrumbs باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Place the flour in a bowl and rub in the butter or margarine until the mixture resembles fine breadcrumbs.
[ترجمه گوگل]آرد را در یک کاسه بریزید و با کره یا مارگارین بمالید تا مخلوط شبیه پودر سوخاری شود
[ترجمه ترگمان]آرد را در یک کاسه قرار دهید و کره یا مارگارین را تا زمانی که مخلوط شبیه به breadcrumbs خوب است بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Add the margarine or butter and rub in with your hands or blend for a few seconds.
[ترجمه گوگل]مارگارین یا کره را اضافه کنید و با دست بمالید یا چند ثانیه مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]کره نباتی یا کره را اضافه کنید و برای چند ثانیه با دست و یا مخلوط بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cube and rub in margarine. 2 Press into a small tin.
[ترجمه گوگل]مکعب کرده و در مارگارین بمالید 2 در یک قالب کوچک فشار دهید
[ترجمه ترگمان]مکعب و rub در مارگارین ۲ فشار وارد کنید به یک قوطی کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rub in the butter with the hands, then add the low-fat cheese spread and work in with the hands.
[ترجمه گوگل]با دست کره را بمالید، سپس پنیر کم چرب را اضافه کنید و با دست کار کنید
[ترجمه ترگمان]با دست کره را مالش دهید، سپس پنیر کم چرب را بریزید و با دست ها کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rub in the margarine until the mixture resembles fine breadcrumbs then stir in enough water to form a soft dough.
[ترجمه گوگل]مارگارین را در آن بمالید تا مخلوط شبیه آرد سوخاری شود سپس به اندازه کافی آب را به خمیر نرمی اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]در کره زمین بمالید تا وقتی که مخلوط شبیه به breadcrumbs خوب است، سپس به اندازه کافی آب بزنید تا خمیر نرم را شکل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rub in this cream once a day.
[ترجمه گوگل]روزی یکبار به این کرم بمالید
[ترجمه ترگمان] روزی یه بار تو این کرم بمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rub in butter until it feels like crumbs.
[ترجمه گوگل]آنقدر با کره بمالید تا شبیه خرده‌ها شود
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به خرده های نان آغشته می شود، کره بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rub in this cream every fours hours.
[ترجمه گوگل]هر چهار ساعت یکبار به این کرم بمالید
[ترجمه ترگمان] چهار دست و پا رو بمال تو این کرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rub in this cream every four hours.
[ترجمه گوگل]هر چهار ساعت یکبار به این کرم بمالید
[ترجمه ترگمان] هر چهار ساعت رو توی این کرم بمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you rub in some cuticle cream first and just gently push them back?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید ابتدا مقداری کرم کوتیکول بمالید و به آرامی آنها را به عقب فشار دهید؟
[ترجمه ترگمان]می توانید ابتدا کمی کرم پوست را بمالید و بگذارید به آرامی آن ها را هل دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once you are done with cleaning and polishing your nails, you should rub in cuticle oil at the edges of the nail.
[ترجمه گوگل]پس از اتمام کار تمیز کردن و جلا دادن ناخن‌ها، باید روغن کوتیکول را در لبه‌های ناخن بمالید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با تمیز کردن و تمیز کردن ناخن های خود این کار را انجام دادید، باید پوست اطراف ناخن پوست را مالش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smear in by rubbing; memorize
family name

پیشنهاد کاربران

چیزی را تو روی کسی زدن
به روی کسی آوردن
مالیدن
خجالت زده کردن
keep talking about something or doing something that makes you upset or embarrassed.
To harp on
مدام تکرار کردن، پیله کردن که باعث خجالت یا ناراحتی طرف بشه
مدام به خاطر آوردن
Harp on
مدام اشتباه کسی رو به یادش اوردن
۱ - موضوع یا بحث ناراحت کننده ای مرتبا پیش کشیدن و یادآوری کردن ، زخم زبان زدن , با مطرح کردن یا یادآوری موضوع ناراحت کننده ای نمک روی زخم کسی پاشیدن واینکه نذاری بتونه فراموش کنه
To remind someone of their failours/short comings repeatedly to make them feel bad
...
[مشاهده متن کامل]

He used to rub in his wife's mistakes whenever• they happened to arrgue
۲ - به رخ دیگران کشیدن
To talk about one's successes to make other people jealous
۴ - مالیدن

مالیدن کرم یا پماد تا وقتی که جذب بدن شود
یادآوریِ موضوعی که تلاش برای فراموشیِ آن را دارید

بپرس