royalty

/ˌrɔɪəlti//ˈroɪəlti/

معنی: حق الامتیاز، از خانواده سلطنتی، حق التالیف، اعضای خانواده سلطنتی، حق الاختراع
معانی دیگر: مقام سلطنت، پادشاهی، (امتیاز نفت و غیره) حق الامتیاز، (کتاب و غیره) حق التالیف، کیابهر، شاه، شاهزادگان، اعضای خاندان شاه، (قدیمی) کشور پادشاهی، قلمرو سلطنتی، بزرگواری، جلال، شکوه، جبروت، (قدیمی - معمولا جمع) حقوق و امتیازات پادشاه، (نادر) امتیاز اعطایی از طرف پادشاه، مجلل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: royalties
(1) تعریف: a member of a royal family, or such members collectively.
مشابه: majesty, oligarchy

(2) تعریف: the power, right, or status of a king, queen, or other sovereign.
مشابه: crown, majesty

(3) تعریف: character or bearing that befits a monarch or other sovereign; nobility.

(4) تعریف: a percentage of proceeds paid to the owner of productive real property or to the author of a book, musical composition, or the like.

جمله های نمونه

1. the royalty for a new invention
کیابهر یک اختراع جدید

2. he gained royalty by force
به زور به سلطنت رسید.

3. this book's royalty
کیابهر (حق التالیف) این کتاب

4. The gala evening was attended by royalty and politicians.
[ترجمه گوگل]در این شب جشن با حضور افراد سلطنتی و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه ترگمان]مراسم جشن با حضور سیاستمداران و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Royalty and government leaders from all around the world are gathering in Japan.
[ترجمه گوگل]رهبران سلطنتی و دولت از سراسر جهان در ژاپن گرد هم می آیند
[ترجمه ترگمان]سلطنت و رهبران دولت از سراسر جهان در ژاپن جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The flag is only raised when royalty is present.
[ترجمه گوگل]پرچم فقط زمانی برافراشته می شود که حق امتیاز حضور داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پرچم تنها زمانی بزرگ می شود که سلطنتی حضور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wherever there is royalty, there are always hangers-on.
[ترجمه گوگل]هر جا که حق التالیف وجود داشته باشد، همیشه آویزان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هر جا که خانواده سلطنتی وجود دارد، همیشه چوب لباسی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He claims kindred with royalty.
[ترجمه گوگل]او ادعای خویشاوندی با حق امتیاز دارد
[ترجمه ترگمان]اون یکی از خویشاوندان سلطنتی رو ادعا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She believes she's related to royalty.
[ترجمه گوگل]او معتقد است که با خانواده سلطنتی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]اون معتقده که اون به سلطنت ربط داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were treated like royalty.
[ترجمه گوگل]با ما مثل خانواده سلطنتی رفتار می شد
[ترجمه ترگمان]ما مثل یه خانواده سلطنتی رفتار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The staff in the hotel treated us like royalty.
[ترجمه گوگل]کارکنان هتل با ما مانند خانواده سلطنتی رفتار کردند
[ترجمه ترگمان]کارکنان هتل مانند خانواده سلطنتی با ما رفتار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'I am training her to cook for royalty,' Auguste said grandly.
[ترجمه گوگل]آگوست با بزرگواری گفت: "من به او آموزش می دهم که برای خانواده سلطنتی آشپزی کند "
[ترجمه ترگمان]Auguste مغرورانه گفت: من او را برای آشپز خانواده سلطنتی تربیت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She claims that she rubs shoulders with royalty all the time.
[ترجمه Negin] او ادعا می کند که با خانواده سلطنتی همیشه حشر و نشر دارد.
|
[ترجمه گوگل]او ادعا می‌کند که مدام با حق‌الزحمه شانه می‌مالد
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کنه که همیشه با سلطنت شونه می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She claims she is related to royalty.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که با خانواده سلطنتی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که به خانواده سلطنتی مربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Royalty is regarded with unquestioned reverence.
[ترجمه گوگل]حق امتیاز با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]سلطنت با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was not acceptable for royalty to marry commoners in those days.
[ترجمه گوگل]آن روزها ازدواج با افراد عادی برای سلطنتی قابل قبول نبود
[ترجمه ترگمان]این روزها برای خانواده سلطنتی قابل قبول نبود که با مردم عادی ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حق الامتیاز (اسم)
bonus, royalty

از خانواده سلطنتی (اسم)
royalty

حق التالیف (اسم)
royalty

اعضای خانواده سلطنتی (اسم)
royalty

حق الاختراع (اسم)
royalty

تخصصی

[حسابداری] حق امتیاز
[عمران و معماری] حق امتیاز
[زمین شناسی] حق الامتیاز - سهم مالک زمین از ارزش کانی های تولید شده در یک ملک. این معمولاً یک سهم کسری از ارزش حاضر بازار (نفت و گاز) یا مقدار ثابت برتن (معدن کاری) می باشد.
[حقوق] حق امتیاز، حق تألیف، حق اختراع، حق طبع، حق تصنیف
[نساجی] مالیات - حق امتیاز
[ریاضیات] حق التالیف، حق اختراع، حق امتیاز

انگلیسی به انگلیسی

• sovereignty, royal status or power; kingdom; domain, realm; member of a royal family; percentage of profits paid to an artist for each copy of his work that is sold
the members of a royal family are sometimes referred to as royalty.
royalties are payments made to authors and musicians which are linked to the sales of their books or records, or to performances of their works.

پیشنهاد کاربران

۱. سلطنت. پادشاهی ۲. خاندان سلطنتی. عضو خاندان سلطنتی ۳. قلمرو سلطنتی ۴. شکوه. جلال. جبروت ۵. حق امتیاز ۶. حق تالیف. حق اثر
مثال:
There, a rearing cobra was a symbol of royalty.
آنجا یک مار کبرای بلند شده سمبلی از سلطنت و پادشاهی بود.
حق امتیاز
حق الامتیاز
a payment made to writers, people who have invented things, owners of property, etc. every time their books, devices, land, etc. are bought or used by others
حق التالیف، حق امتیاز
Gross royalties from university inventions dropped from $23. 1 million to $16. 8 million
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/royalty
در حقوق اساسی: خانواده سلطنتی
در حقوق تجارت: حق امتیاز

حق التالیف
رانتخوار
حق امتیاز
بهره مالکانه
نجیب زاده ( she's almost royalty ) .

بپرس