rowdiness


خشونت، قیل وقال، جنجال

جمله های نمونه

1. Much anxiety was expressed before the experiment lest televising would encourage showing off, bad behaviour or rowdiness.
[ترجمه گوگل]اضطراب زیادی قبل از آزمایش ابراز شد که مبادا پخش تلویزیونی باعث خودنمایی، رفتار بد یا بداخلاقی شود
[ترجمه ترگمان]نگرانی زیادی قبل از این تجربه بیان شد تا مبادا televising، رفتار بد و یا رفتار بد را به نمایش بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Not surprisingly, disruptive behaviour - shouting, swearing and general rowdiness - was sometimes evident.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که گاهی اوقات رفتارهای مخرب - فریاد زدن، فحش دادن و جنجال عمومی - مشهود بود
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیزی، رفتار disruptive - فریاد، فحش و دشنام عمومی - گاهی مشهود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Britain's crowded media market is an international outlier, both for its rowdiness and its professionalism.
[ترجمه گوگل]بازار شلوغ رسانه‌ای بریتانیا، هم به دلیل بدحجابی و هم به‌خاطر حرفه‌ای بودن، یک نقطه بین‌المللی است
[ترجمه ترگمان]بازار رسانه شلوغ بریتانیا یک برون هشته بین المللی است، هم برای rowdiness و هم حرفه ای گری آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The two of them were cast out of the nightclub for rowdiness.
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها به دلیل شلوغی از کلوپ شبانه بیرون رانده شدند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها از کلوپ شبانه در حال هرج و مرج بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tourists from around the world are expected to flock to the southern German region for the 18-day celebration of beer, sausages and good-natured rowdiness.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که گردشگران از سراسر جهان برای جشن 18 روزه آبجو، سوسیس و مزاحمت خوش اخلاق به منطقه جنوب آلمان سرازیر شوند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که توریست ها از سراسر جهان برای جشن ۱۸ روزه آبجو، سوسیس و rowdiness خوش طینت به منطقه جنوب آلمان بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wildness, noisiness, disorderliness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rowdy / rowdiness / rowdyism
✅️ صفت ( adjective ) : rowdy
✅️ قید ( adverb ) : rowdily
هوچی بازی

بپرس