rowboat

/ˈroʊboʊt//ˈrəʊbəʊt/

معنی: قایق پارویی
معانی دیگر: قایق پارویی (انگلیس: rowing boat)، کرجی پارویی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a boat propelled by oars.

جمله های نمونه

1.
قایق پارویی

2. He uses a rowboat to go fishing on the lake.
[ترجمه گوگل]او از یک قایق پارویی برای ماهیگیری در دریاچه استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او از یک قایق پارویی برای ماهیگیری در دریاچه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I would troll for fish from the rowboat.
[ترجمه گوگل]از قایق پارویی به دنبال ماهی می رفتم
[ترجمه ترگمان]از یک قایق پارویی برای صید ماهی استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dad pushed off and jumped into the rowboat.
[ترجمه گوگل]پدر هل داد و به داخل قایق پارویی پرید
[ترجمه ترگمان]بابا او را هل داد و به داخل قایق پارویی پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That was when I stole the rowboat.
[ترجمه گوگل]آن زمان بود که قایق پارویی را دزدیدم
[ترجمه ترگمان] اون موقع بود که قایق پارویی رو دزدیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gordy led Ivan into the bow of the rowboat.
[ترجمه گوگل]گوردی ایوان را به داخل کمان قایق پارویی هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]او ایوان را به دماغه قایق هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They beguiled the hours away on a rowboat.
[ترجمه گوگل]آنها ساعت ها را در یک قایق پارویی فریب دادند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها را به یک قایق پارویی سرگرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rough waves capsized the rowboat.
[ترجمه گوگل]امواج خشن قایق پارویی را واژگون کردند
[ترجمه ترگمان]امواج ناهموار قایق پارویی را واژگون کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The storm cast the little rowboat on the rocks.
[ترجمه گوگل]طوفان قایق پارویی کوچک را روی صخره ها انداخت
[ترجمه ترگمان]طوفان قایق را بر روی صخره ها نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then I got into my rowboat for the last time.
[ترجمه گوگل]سپس برای آخرین بار سوار قایق پارویی خود شدم
[ترجمه ترگمان]پس برای آخرین بار وارد قایق پارویی شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The brat cast the rowboat loose again! Let's get it.
[ترجمه گوگل]دژخیمان دوباره قایق پارویی را شل کرد! برویم بگیریمش
[ترجمه ترگمان]پسرک دوباره قایق را شل کرد بریم بگیریمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both men were kept busy bailing out the rowboat after it began to leak.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه قایق پارویی شروع به نشت کرد، هر دو مرد مشغول نجات قایق بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد، پس از آن که شروع به سوراخ کردن قایق کردند، هر دو مشغول بیرون ریختن قایق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We would keep a rowboat downstairs so we could get from room to room.
[ترجمه گوگل]یک قایق پارویی در طبقه پایین نگه می داشتیم تا بتوانیم از اتاقی به اتاق دیگر برویم
[ترجمه ترگمان]ما یک قایق پارویی توی طبقه پایین نگه می داریم تا بتونیم از اتاق به اتاق بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Probably the oldest one is rowing in a rowboat.
[ترجمه گوگل]احتمالاً قدیمی ترین آنها در حال پارو زدن در یک قایق پارویی است
[ترجمه ترگمان]احتمالا پیرترین آدم در یک قایق پارویی پارو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قایق پارویی (اسم)
coble, rowboat

انگلیسی به انگلیسی

• small boat propelled by oars
a rowboat is the same as a rowing boat; used in american english.

پیشنهاد کاربران

بپرس