rove

/roʊv//rəʊv/

معنی: سرگردانی بی هدف، گردش کردن، سرگردان شدن، پرسه زدن، راهزنی دریایی کردن، اواره شدن، ول گردیدن
معانی دیگر: (بی هدف و در ناحیه ی وسیع) گشتن، پلکیدن، سیار بودن (roam هم می گویند)، (چشمان) دور گشتن، نظر پرانی کردن، چشم چرانی کردن، چشم ناپاک داشتن، (ریسندگی پشم یا پنبه و غیره) فتیله کردن، گذشته و اسم مفعول: reeve، سرگردانی و بی هدفی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: roves, roving, roved
• : تعریف: to wander widely, without a fixed destination; roam.
مترادف: drift, ramble, range, roam, traipse, tramp, wander
مشابه: deviate, divagate, gad, meander, stray, travel, trek, walk

- The peddler roved about the country selling his wares.
[ترجمه گوگل] دستفروش برای فروش اجناس خود در کشور چرخید
[ترجمه ترگمان] فروشنده با فروش اجناس خود درباره کشور گردش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wander about, in, or through.
مترادف: ramble, range, roam, tramp, wander
مشابه: perambulate, peregrinate, prowl, stroll, walk

- They roved the countryside in search of wild berries.
[ترجمه گوگل] آنها در جستجوی توت های وحشی در حومه شهر گشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها در جستجوی انواع توت وحشی به حومه سفر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of roving.
مترادف: roam
مشابه: amble, meander, prowl, saunter, stroll, walk

جمله های نمونه

1. to rove the woods
در بیشه پرسه زدن

2. He loved to rove the green hills and clear waters.
[ترجمه گوگل]او عاشق گردش در تپه های سبز و آب های شفاف بود
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت تپه های سرسبز و آب های زلال را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My grandfather loved to rove the countryside.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من عاشق گردش در حومه شهر بود
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ من دوست داشت در ییلاقات گردش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bands of armed men rove the countryside.
[ترجمه گوگل]دسته های مردان مسلح در حومه شهر تردد می کنند
[ترجمه ترگمان]دسته موزیک مردان مسلح به اطراف پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As invaders from the United States began to rove the valley, they helped complete the oats conquest.
[ترجمه گوگل]همانطور که مهاجمان از ایالات متحده شروع به گشت و گذار در دره کردند، آنها به تکمیل فتح جو کمک کردند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که مهاجمان از ایالات متحده شروع به گردش در این دره کردند، به تکمیل این دره کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They could rove at will among the stars, and sink like a subtle mist through the very interstices of space.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌توانستند به میل خود در میان ستارگان بچرخند، و مانند غباری ظریف در میان فاصله‌های فضا فرو روند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند در میان ستارگان حرکت کنند و مانند یک مه نازک در تمام interstices فضا غرق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But how good was Mr Rove at his job?
[ترجمه گوگل]اما آقای روو چقدر در کارش خوب بود؟
[ترجمه ترگمان]اما آقای روو در کار او چقدر خوب بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Karl Rove, once George Bush's Svengali, ascended in part by helping Texas businessmen fight trial lawyers for control of that state's highest court.
[ترجمه گوگل]کارل روو، زمانی سونگالی جورج بوش، تا حدی با کمک به بازرگانان تگزاس در مبارزه با وکلای محاکمه برای کنترل عالی‌ترین دادگاه آن ایالت، صعود کرد
[ترجمه ترگمان]کارل روو، زمانی جورج بوش، با کمک به تجار تگزاس برای مبارزه با وکلای دادگاه برای کنترل بالاترین دادگاه این کشور، به این بخش صعود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rove says he wants to spend more time with family.
[ترجمه گوگل]روو می گوید که می خواهد زمان بیشتری را با خانواده بگذراند
[ترجمه ترگمان]روو می گوید که او می خواهد زمان بیشتری را با خانواده بگذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have also subpoenaed top presidential aide Karl Rove.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین کارل روو، دستیار ارشد ریاست جمهوری را احضار کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین آجودان عالی ریاست جمهوری کارل روو را احضار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most busine and industries a rove of deregulation from government control.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل و صنایع غرق مقررات زدایی از کنترل دولت هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر صنایع دستی و صنایع به سرعت از کنترل دولت خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In today's cartoon Rove is portrayed as the puppeteer controlling Bush's wealthy supporters in Texas (notice the Texas-style cowboy hat).
[ترجمه گوگل]در کارتون امروز روو به عنوان عروسک‌بازی که حامیان ثروتمند بوش در تگزاس را کنترل می‌کند به تصویر کشیده می‌شود (به کلاه گاوچران به سبک تگزاسی توجه کنید)
[ترجمه ترگمان]در کاریکاتور امروزی، روو به عنوان حامیان ثروتمند بوش در تگزاس به تصویر کشیده می شود (توجه کنید به کلاه کابویی سبک تگزاس)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chief political strategist and right-hand man Karl Rove will be leaving his post at the White House by the end of the month.
[ترجمه گوگل]کارل روو، استراتژیست ارشد سیاسی و دست راست، تا پایان ماه پست خود را در کاخ سفید ترک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]کارل روو، استراتژیست ارشد سیاسی و مرد دست راست، در پایان ماه پست خود را در کاخ سفید ترک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rove instructed the Republican National Committee to reinvest in registering voters and building its turnout operations.
[ترجمه گوگل]روو به کمیته ملی جمهوری خواه دستور داد تا در ثبت نام رای دهندگان و ایجاد عملیات مشارکت مجدد سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]روو به کمیته ملی حزب جمهوریخواه دستور داد تا مجددا در ثبت رای دهندگان سرمایه گذاری کنند و عملیات مشارکت خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگردانی بی هدف (اسم)
rove

گردش کردن (فعل)
walk, promenade, trip, revolve, circulate, gander, itinerate, rove

سرگردان شدن (فعل)
stray, extravagate, divagate, rove

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

راهزنی دریایی کردن (فعل)
rove

اواره شدن (فعل)
rove

ول گردیدن (فعل)
rove

تخصصی

[نساجی] فتیله - نخ نیم تاب

انگلیسی به انگلیسی

• cotton or wool fiber that has been stretched and twisted prior to being spun into yarn
wander aimlessly, roam, meander; stretch and twist fibers to prepare them for spinning
someone who roves an area wanders around it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. گشتن. پرسه زدن. سرگردان بودن ۲. به اطراف نگریستن ۳. گشت. پرسه
مثال:
Have you not regarded that they rove in every valley?
آیا نمی نگرید که آنها در هر وادی پرسه می زنند و سرگردانند.
�أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ�

بپرس