rout

/raʊt//raʊt/

معنی: وفور، جمع، گروه، طغیان، بی نظمی و اغتشاش، تار و مار کردن، با پوزه کاویدن، بطور اشفته گریزاندن، کاملا شکست دادن
معانی دیگر: گله، دسته، سروصدا، هیاهو، جنجال، (به ویژه قشون) عقب نشینی نامنظم، تارومار شدگی، انهدام، کالش، شکست خردکننده، منهدم کردن، شکست خردکننده دادن، جمعیت پرسروصدا و بی انضباط (رجوع شود به: mob)، (قدیمی) ملتزمین رکاب، همراهان، (قدیمی) گروه، (به ویژه خوک) با پوزه کندن (و دنبال خوراک گشتن) (root هم می گویند)، ریشه کاوی کردن، کاویدن، جستجو کردن، به زور در آوردن، درکشیدن، بیرون کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a disorderly and confused retreat of defeated troops.

(2) تعریف: a crushing defeat.
مترادف: conquest, subjugation, vanquishment

(3) تعریف: a disorderly or riotous crowd of people; mob; rabble.
مترادف: mob, rabble
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: routs, routing, routed
(1) تعریف: to cause to flee in disorderly retreat.
مشابه: chase, dispel, drive, repel, repulse, scatter, stampede, subjugate

(2) تعریف: to overwhelm or utterly defeat.
مترادف: conquer, subdue, subjugate, vanquish
مشابه: annihilate, beat, crush, defeat, drub, lick, thrash, trounce
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: routs, routing, routed
(1) تعریف: to root about with the snout, as swine.
مترادف: root
مشابه: forage, grub, rummage, sniff, snuff

(2) تعریف: to poke or search around; rummage.
مترادف: forage, root, rummage
مشابه: ferret, poke, rake, rifle, search, sift
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to root out with the snout, as swine.
مترادف: root
مشابه: forage, grub, rummage, sniff, snuff

(2) تعریف: to find or uncover by rummaging (usu. fol. by out).
مترادف: forage, root, rummage
مشابه: ferret, find, fish, hunt

(3) تعریف: to drive, force, or turn out.
مترادف: drive, expel, force
مشابه: compel, ferret, prod, propel

- The fugitive was routed from his hiding place.
[ترجمه گوگل] فراری از مخفیگاهش بیرون رانده شد
[ترجمه ترگمان] فراری از مخفیگاهش بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were routed out of bed by the excited puppy.
[ترجمه گوگل] توله سگ هیجان زده ما را از تخت بیرون انداخت
[ترجمه ترگمان] ما توسط یه توله سگ هیجان زده از تخت خارج شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rout out
1- آشکار کردن،پدیدار کردن 2- رنده کردن،حک کردن،کنده کاری کردن 3- (کسی را از جایی) بیرون آوردن،وادار به خروج کردن

2. rout up
1- (از راه کاوش و زیر و روسازی) یافتن،جستن 2- (از دراز کشیدن یا خواب و غیره) برخیزاندن،بلند کردن،ایستاندن

3. the rout of the democrats in the recent elections
شکست افتضاح آمیز دمکرات ها در انتخابات اخیر

4. a restless rout of sheep
یک گله گوسفند بی قرار

5. the complete rout of the enemy
تارومار سازی کامل دشمن

6. he diagramed his rout on the white tablecloth
او نمودار مسیر خود را روی رومیزی سفید ترسیم کرد.

7. to put to rout
تار و مار کردن

8. the battle ended in a rout
جنگ به انهدام انجامید.

9. the workers made lots of rout about it
کارگران درباره ی آن خیلی جنجال کردند.

10. enemy tanks put our infantry to rout
تانک های دشمن پیاده نظام مارا تارومار کرد.

11. They put the rebel army to rout.
[ترجمه گوگل]آنها ارتش شورشی را شکست دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها ارتش شورشی را به هزیمت نهادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rout him out of the bath!
[ترجمه گوگل]او را از حمام بیرون کن!
[ترجمه ترگمان]او را از حمام بیرون کشید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The enemy was / were put to rout.
[ترجمه گوگل]دشمن شکسته شد / شد
[ترجمه ترگمان]دشمن به هزیمت بدل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The game was a rout, with the home team winning by 10 goals to nil.
[ترجمه گوگل]این بازی بدون گل بود و تیم میزبان با نتیجه 10 بر صفر پیروز شد
[ترجمه ترگمان]بازی، شکست بود و تیم میزبان ۱۰ گل به صفر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Early on, it appeared the Clippers would rout Toronto, taking a 33-17 lead.
[ترجمه گوگل]در اوایل، به نظر می رسید که کلیپرز تورنتو را شکست دهد و 33-17 پیش بیفتد
[ترجمه ترگمان]در آغاز، تیم Clippers تورنتو را شکست داد و نتیجه ۳۳ - ۱۷ را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Rout out Annunziata, would you, Comfort, and get her to bring up a tray of breakfast.
[ترجمه گوگل]آنونزیاتا را از بین ببرید، کامفورت، و از او بخواهید یک سینی صبحانه بیاورد
[ترجمه ترگمان] - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

جمع (اسم)
total, addition, tale, aggregate, mass, tot, sum, plural, summation, collectivity, rout

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

طغیان (اسم)
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout

بی نظمی و اغتشاش (اسم)
rout

تار و مار کردن (فعل)
rout

با پوزه کاویدن (فعل)
rout

بطور اشفته گریزاندن (فعل)
rout

کاملا شکست دادن (فعل)
rout

تخصصی

[] مسیر، راه

انگلیسی به انگلیسی

• populace, rabble, mob; commotion, public disturbance; overwhelming defeat
defeat overwhelmingly, conquer; force out, drive away
if an army or a sports team routs its opponents, it defeats them very easily. verb here but can also be used an a count or an uncount noun. e.g. the retreat turned into a rout. the terrified army fled in rout.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To defeat overwhelmingly, causing a disorderly retreat ⚔️
🔍 مترادف: Defeat
✅ مثال: The army managed to rout the enemy forces, sending them into a hasty retreat
NOUN
آشفته بازاری - بی نظمی و اغتشاش - تارومار شدگی/سازی
💠 Chinese equities
Chinese stock rout accelerates as foreign investors sell out
. . .
Fall in Hong Kong and Chinese indices defies many Wall Street banks’ hopes of rebound after last year’s losses
Defeat completely
در بازی فوتبال بردن با اختلاف زیاد معنی می دهد. یعنی: لوله کردن، ترکوندن
مسیر و راه کلمه route هستش ولی rout بدون e به معنی شکست دادن هست
تارومار کردن ( فعل )
آشوب ( اسم )
Route راه ، خط سیر
مسیر مشخص از مکان به مکانی دیگر که معمولا در نقشه ها نشان داده میشود

بپرس