1. he was roundly rebuked
حسابی مورد بازخواست قرار گرفت.
2. Walk groundly; talk profoundly; drink roundly; sleep soundly.
[ترجمه گوگل]زمینی راه بروید؛ عمیق صحبت کنید؛ گرد بنوشید؛ راحت بخواب
[ترجمه ترگمان]تند راه برو، حسابی حرف بزن، رک و رک حرف بزن، راحت بخواب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was roundly condemned for his mistake.
[ترجمه گوگل]او به شدت به خاطر اشتباهش محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اشتباهش محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The government is being roundly criticized for its education policy.
[ترجمه گوگل]دولت به دلیل سیاست آموزشی خود به شدت مورد انتقاد قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]دولت صراحتا به خاطر سیاست آموزشی خود مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The home team were roundly defeated.
[ترجمه گوگل]تیم میزبان به طور کامل شکست خورد
[ترجمه ترگمان]تیم خانه آشکارا شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The report has been roundly criticized.
[ترجمه گوگل]این گزارش به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این گزارش صراحتا مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I cursed her roundly for being late.
[ترجمه گوگل]فحشش دادم که دیر اومد
[ترجمه ترگمان]رک و راست به او فحش دادم که دیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was roundly rebuked for what she had done.
[ترجمه گوگل]او به خاطر کاری که انجام داده بود به شدت مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کاری که کرده بود roundly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We told her roundly that she was unwelcome.
[ترجمه گوگل]ما صریحاً به او گفتیم که او خوشآمد نیست
[ترجمه ترگمان]ما به او گفتیم که خیلی ناراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Political leaders have roundly condemned the shooting.
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی این تیراندازی را به شدت محکوم کرده اند
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی علنا این تیراندازی را محکوم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She abused him roundly for his neglect.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بی توجهی او به شدت از او سوء استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او را به خاطر سهل انگاری و neglect آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The average works out roundly at 100.
[ترجمه گوگل]میانگین به طور کلی در 100 کار می کند
[ترجمه ترگمان]میانگین کارکرد در حدود ۱۰۰ مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They were roundly defeated .
14. Its 853 California miles are roundly hated.
[ترجمه گوگل]853 مایل کالیفرنیا آن کاملاً منفور است
[ترجمه ترگمان]تقریبا < Number > ۸۵۳ < \/ Number > کیلومتر آن مورد نفرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید