round off

/ˈraʊndˈɒf//raʊndɒf/

معنی: گرد کردن، گرد کردن برشی
معانی دیگر: گرد کردن، گرد کردن برشی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to change a number to a number that is close to it but that ends in zero.

- The exact number was 253, but we rounded it off to 250.
[ترجمه گوگل] عدد دقیق 253 بود، اما ما آن را به 250 گرد کردیم
[ترجمه ترگمان] تعداد دقیق آن ها (۲۵۳)بود، اما ما آن را به ۲۵۰ نفر تقسیم کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. To round off her education, her father sent her to a Swiss finishing school.
[ترجمه گوگل]برای تکمیل تحصیلاتش، پدرش او را به مدرسه ای در سوئیس فرستاد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه تحصیلاتش را تمام کند، پدرش او را به یک مدرسه شبانه روزی سوئیسی فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Italian way is to round off a meal with an ice-cream.
[ترجمه گوگل]روش ایتالیایی این است که یک وعده غذایی را با بستنی کامل کنید
[ترجمه ترگمان]روش ایتالیایی برای دور کردن یک وعده غذای با بستنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We decided to round off our tour of Europe with a brief visit to Madrid.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم تور اروپا را با یک بازدید کوتاه از مادرید به پایان برسانیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که سفر خود از اروپا را با یک سفر کوتاه به مادرید متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Take a piece of sandpaper and round off the edges of the frame.
[ترجمه گوگل]یک تکه کاغذ سنباده بردارید و لبه های قاب را گرد کنید
[ترجمه ترگمان]یک قطعه کاغذ سنباده و دور از لبه های کادر بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He used a special machine to round off the corners of the old table.
[ترجمه گوگل]او با دستگاه مخصوص گوشه های میز قدیمی را گرد کرد
[ترجمه ترگمان]از یک ماشین مخصوص برای دور کردن گوشه های میز قدیمی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can round off the evening with a visit to the nightclub.
[ترجمه گوگل]می توانید شب را با بازدید از کلوپ شبانه کامل کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید شب را با یک ملاقات شبانه به کلوپ شبانه ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Round off the corners with a pair of scissors.
[ترجمه گوگل]گوشه ها را با یک قیچی گرد کنید
[ترجمه ترگمان]با یک قیچی از گوشه و کنار می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was the perfect way to round off the season.
[ترجمه گوگل]این بهترین راه برای پایان دادن به فصل بود
[ترجمه ترگمان]این بهترین راه برای دور زدن فصل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can round off the corners with sandpaper.
[ترجمه گوگل]می توانید گوشه ها را با سمباده گرد کنید
[ترجمه ترگمان]میتونی با سنباده بکشی کنار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To round off his day of despair Button was forced to retire with an exhaust failure six laps from home.
[ترجمه گوگل]برای پایان دادن به روز ناامیدی، باتن مجبور شد با نقص اگزوز در شش دور از خانه بازنشسته شود
[ترجمه ترگمان]برای دور کردن روز ناامیدی او مجبور شد با یک شکست اگزوز ۶ دور از خانه بازنشسته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Creamy, blue-veined Dolcelatte is the perfect way to round off your meals and delicious to nibble in between.
[ترجمه گوگل]Dolcelatte خامه‌ای با رگ‌های آبی بهترین راه برای گرد کردن وعده‌های غذایی شما و در میان خوردن آن خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]Creamy با رگه های آبی بهترین راه برای دور زدن غذایی است که غذا را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anxious to round off his story soas to be ready for whatever Holmes may propose, Ward heads for the library.
[ترجمه گوگل]وارد که مشتاق است داستانش را کامل کند تا برای هر چیزی که هولمز پیشنهاد دهد آماده باشد، به سمت کتابخانه می رود
[ترجمه ترگمان]در حالی که نگران دور کردن داستان خود بود تا برای هر چیزی که هولمز ممکن است پیشنهاد کند آماده باشد، وارد کتابخانه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Try to round off your answer by demonstrating how your old job has prepared you to do the job you are applying for.
[ترجمه گوگل]سعی کنید پاسخ خود را با نشان دادن اینکه چگونه شغل قدیمی تان شما را برای انجام کاری که برای آن درخواست می کنید آماده کرده است، کامل کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با نشان دادن این که شغل قدیمی تان چگونه شما را برای انجام کاری که برای آن درخواست می دهید، انجام دهد، پاسخ خود را قطع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To round off the celebrations, a mouthful of mooncake is essential.
[ترجمه گوگل]برای پایان دادن به جشن ها، یک لقمه کیک ماه ضروری است
[ترجمه ترگمان]برای دور زدن جشن، لقمه نانی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They tend to round off the edges of fine scratches.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند لبه های خراش های ظریف را گرد کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند که لبه های خراش های زیبا را دور بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گرد کردن برشی (فعل)
round off

تخصصی

[حسابداری] سرراست کردن
[کامپیوتر] گرد کردن
[برق و الکترونیک] گرد کردن، روند کردن - گرد گردان تغییر دادن کمیتی با دقت بیشتر به کمیتی با دقت کمتر با حذف رقمهای کم ارزش تر و اعمال قاعده ای برای تغییر آخرین رقم با ارزش باقی مانده.
[ریاضیات] گرد کردن

انگلیسی به انگلیسی

• estimate up or down to the nearest whole number

پیشنهاد کاربران

حسن ختام
to complete or finish something
کامل کردن یا تمام کردن چیزی
مثال؛
For instance, a musician might say, “I’m rounding off my album with one last track. ”
In a sports setting, someone might say, “He rounded off his collection of Olympic medals with a gold. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A collector might say, “I’m rounding off my comic book collection with the final issue. ”

در ژیمناستیک نیم پشتک پیچ گفته می شه
اسم حرکتی در ژیمناستیک که فارسیش رو نمی دونمم
عکس ها:
بالایی Cartwheel حرکت چرخ وفلک
پایینی Round off
round offround off
به خاتمه رساندن - جمع بندی کردن
حسن ختام بودن
رند کردن. گرد کردن.
In European countries You can round off taxi fare as a tip when taxi fare is 4. 80 eures and give a 0/2 eures tip to drivers
شما توی کشورهای اروپایی میتونی کرایه تاکسی را رند کنی
به طور رضایت بخش تمام کردن
تقریبا ، تقریب
جمع بندی کردن
سرجمع کردن، جمع بندی کردن،
تکمیل شدن، تکمیل کردن، کامل کردن
bring to a highly developed, finished, or refined state= thefreedictionary. com/round of
Estimate up تخمین زدن
Conclusion
خوب به پایان رساندن
ب پایان رساندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس