roughness

/ˈrʌfnəs//ˈrʌfnəs/

معنی: خشونت
معانی دیگر: زبری، درشتی، زمختی، تندی، ناهمواری، بی تربیتی

جمله های نمونه

1. to penalize a team 10 yards for unnecessary roughness
به خاطر خشونت بی مورد تیم را 10 یارد جریمه کردن

2. Mares are surprisingly tolerant of the roughness and rudeness of their own offspring.
[ترجمه گوگل]مادیان ها به طرز شگفت انگیزی نسبت به زبری و بی ادبی فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان]Mares به طرز شگفت آوری نسبت به خشونت و خشونت فرزندان خود تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Roughness of the skin can be caused by bad diet.
[ترجمه میترا] خشکی ( زبری ) پوست میتواند ناشی از رژیم غذایی بد باشد
|
[ترجمه گوگل]زبری پوست می تواند ناشی از رژیم غذایی نامناسب باشد
[ترجمه ترگمان]Roughness پوست می تواند ناشی از رژیم غذایی بد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She rested her cheek against the roughness of his jacket.
[ترجمه گوگل]گونه اش را به زبری ژاکتش تکیه داد
[ترجمه ترگمان]گونه اش را در برابر خشونت کتش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The roughness of his musical background, he is sure, has been fundamental to the development of his adult musical style.
[ترجمه گوگل]او مطمئن است که ناهمواری پیشینه موسیقی او برای توسعه سبک موسیقی بزرگسالان او اساسی بوده است
[ترجمه ترگمان]وی اطمینان دارد که خشونت سابقه موسیقی او، برای توسعه سبک موسیقی بالغ او، اساسی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She could feel the roughness of his denims against her slim thighs, feel the broadness of his chest against her own.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست زمختی لباس‌های جین او را در برابر ران‌های باریکش حس کند، وسعت سینه‌اش را در برابر ران‌های خودش احساس کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست خشونت خود را بر روی پاهای لاغرش احساس کند و سینه خود را در سینه خود احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The result could be engine roughness during acceleration, loss of power, and, in some cases, stalling.
[ترجمه گوگل]نتیجه می تواند ناهمواری موتور در هنگام شتاب گیری، از دست دادن قدرت، و در برخی موارد، از کار افتادن باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه می تواند خشونت موتور در هنگام شتاب، از دست دادن قدرت، و در برخی موارد تاخیر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men associate the roughness of nonstandard working - class speech with masculinity.
[ترجمه گوگل]مردان ناهمواری گفتار غیراستاندارد طبقه کارگر را با مردانگی مرتبط می دانند
[ترجمه ترگمان]مردان خشن و خشن of کارگری را با مردانگی از هم جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was little roughness in the sport, and much playfulness.
[ترجمه گوگل]زبری کمی در ورزش وجود داشت و بازیگوشی بسیار
[ترجمه ترگمان]در این ورزش خشونت و شیطنت چندانی دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Strip roughness must not exceed 40 microinch ( 0 micron) in order to achieve these minimum coat weights.
[ترجمه گوگل]زبری نوار نباید از 40 میکرواینچ (0 میکرون) تجاوز کند تا به این حداقل وزن پوشش دست یابد
[ترجمه ترگمان]خشونت نوار غزه نباید از ۴۰ میکرون (۰ میکرون)تجاوز کند تا به این مقادیر حداقل پوشش برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Surface roughness is one of the significant machining characteristics in the finish cut of WEDM.
[ترجمه گوگل]زبری سطح یکی از ویژگی های ماشینکاری قابل توجه در برش نهایی WEDM است
[ترجمه ترگمان]زبری سطح یکی از ویژگی های مهم ماشین کاری در برش کامل of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These properties include subsurface oxidation, surface roughness, surface residual stress, surface orientation and surface structure, etc.
[ترجمه گوگل]این خواص عبارتند از اکسیداسیون زیرسطحی، زبری سطح، تنش پسماند سطح، جهت گیری سطح و ساختار سطح و غیره
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها شامل اکسیداسیون زیر سطحی، زبری سطح، تنش پسماند سطحی، جهت گیری سطح و ساختار سطحی و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lower surface roughness and smooth microform by electrochemical finishing not only enhance highly the life of gear, but reduce the noise.
[ترجمه گوگل]زبری سطح پایین و میکروفرم صاف با پرداخت الکتروشیمیایی نه تنها عمر چرخ دنده را بسیار افزایش می دهد، بلکه سر و صدا را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]زبری سطح پایین تر و نرمی صاف با اتمام الکترو شیمیایی نه تنها زندگی لوازم را افزایش می دهد، بلکه نویز را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both dimensional accuracy and surface roughness of the metal handicraft in ceramic mold meet technological requirement.
[ترجمه گوگل]هم دقت ابعادی و هم زبری سطح صنایع دستی فلزی در قالب سرامیکی نیازهای تکنولوژیکی را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]دقت دو بعدی و زبری سطح صنایع دستی فلزی در قالب سرامیک با الزامات فن آوری مطابقت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The results demonstrate that when surface roughness increases, the load capacity and the frictional force of surface asperities increase, but the oil film-thickness ratio decreases.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که وقتی زبری سطح افزایش می‌یابد، ظرفیت بار و نیروی اصطکاک ناهمواری‌های سطح افزایش می‌یابد، اما نسبت ضخامت لایه روغن کاهش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که وقتی زبری سطح افزایش می یابد، ظرفیت بار و نیروی اصطکاکی افزایش سطح آب افزایش می یابد، اما نسبت ضخامت لایه به ضخامت لایه کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

تخصصی

[عمران و معماری] زبری - ناهمواری - خشونت - ناصافی
[زمین شناسی] زبری، ناهمواری
[ریاضیات] زیرتنی، زبر، ناصافی، ناهمواری، زبری
[پلیمر] زبری
[آمار] ناهمواری
[آب و خاک] زبری، خشونت

انگلیسی به انگلیسی

• harshness, severity; coarseness, state of having an uneven surface; crudeness, state of being unrefined

پیشنهاد کاربران

[سنجش از دور]: ناهمواری سطح - زبری
ناصافی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rough / roughen
✅️ اسم ( noun ) : roughness / rough
✅️ صفت ( adjective ) : rough
✅️ قید ( adverb ) : roughly / rough
سختی، زبری

بپرس