roughen

/ˈrəfn̩//ˈrʌfn̩/

معنی: زبر کردن، خشن کردن یا شدن
معانی دیگر: زبر کردن یا شدن، زمخت کردن یا شدن، خراشنده کردن یا شدن، ناهموار شدن یا کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: roughens, roughening, roughened
• : تعریف: to make or become uneven or coarse; rough.
مشابه: rough

جمله های نمونه

1. Her hands were roughened by work.
[ترجمه شیوا] دستانش بر اثر کار زبر شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]دستانش در اثر کار خشن شده بود
[ترجمه ترگمان]دستش براثر کار سخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her hands were roughened by housework.
[ترجمه گوگل]دستانش به خاطر کارهای خانه زبر شده بود
[ترجمه ترگمان]دست او از کاره ای خانه سخت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'd better roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از استفاده از رنگ، سطح را زبر کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اعمال رنگ، سطح را صاف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His voice roughened with every word.
[ترجمه گوگل]صدایش با هر کلمه خشن می شد
[ترجمه ترگمان]صدایش از هر کلمه خسته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه شیوا] قبل از رنگ زدن سطح کار را سمباده بزنید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اعمال رنگ، سطح را زبر کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اعمال رنگ، سطح را تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sand the surface to roughen it before repainting.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی مجدد سطح را سنباده بزنید تا زبر شود
[ترجمه ترگمان]ماسه سطح را قبل از تغییر رنگ تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her hands had been roughened by years of labouring.
[ترجمه گوگل]دست‌های او در اثر سال‌ها کار خشن شده بود
[ترجمه ترگمان]سال ها تلاش کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cold weather roughens your skin.
[ترجمه گوگل]هوای سرد پوست شما را زبر می کند
[ترجمه ترگمان]هوای سرد پوستت را خیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A faint stubble roughened his chin and just beneath his jawline was a small crescent-shaped scar.
[ترجمه گوگل]ته ریش کم رنگی به چانه اش خشن شده بود و درست زیر خط فکش ​​یک زخم کوچک هلالی شکل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]چانه اش کمی خشن شده بود و درست زیر گونه اش، جای زخم کوچکی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If gas permeates the polymer, it can roughen the inner surface of the part when the gas migrates out again.
[ترجمه گوگل]اگر گاز به پلیمر نفوذ کند، وقتی گاز دوباره به بیرون مهاجرت می کند، سطح داخلی قطعه را زبر می کند
[ترجمه ترگمان]اگر گاز در پلیمر نفوذ کند، وقتی گاز دوباره کوچ می کند، می تواند سطح درونی قسمتی را که گاز دوباره کوچ می کند، تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By sanding the split leather surface to roughen it up.
[ترجمه گوگل]با سنباده زدن سطح چرم شکافته برای زبری آن
[ترجمه ترگمان]با سنباده کردن سطح چرمی شکافته شده آن را تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Before painting the wood, roughen the surface with sandpaper.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی چوب، سطح را با سمباده زبر کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از نقاشی کردن چوب، سطح را با کاغذ سنباده محکم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You will then need to roughen the surfaces to prepare them to hold the materials.
[ترجمه گوگل]سپس باید سطوح را زبر کنید تا برای نگهداری مواد آماده شوند
[ترجمه ترگمان]سپس باید سطوح را مشخص کنید تا آن ها را برای نگه داشتن مواد آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبر کردن (فعل)
roughen

خشن کردن یا شدن (فعل)
roughen

انگلیسی به انگلیسی

• coarsen, make or become rough
to roughen something or to roughen its surface means to make its surface less smooth.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rough / roughen
✅️ اسم ( noun ) : roughness / rough
✅️ صفت ( adjective ) : rough
✅️ قید ( adverb ) : roughly / rough

بپرس