فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: roughens, roughening, roughened
• : تعریف: to make or become uneven or coarse; rough. • مشابه: rough
جمله های نمونه
1. Her hands were roughened by work.
[ترجمه شیوا] دستانش بر اثر کار زبر شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]دستانش در اثر کار خشن شده بود [ترجمه ترگمان]دستش براثر کار سخت شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Her hands were roughened by housework.
[ترجمه گوگل]دستانش به خاطر کارهای خانه زبر شده بود [ترجمه ترگمان]دست او از کاره ای خانه سخت شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You'd better roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از استفاده از رنگ، سطح را زبر کنید [ترجمه ترگمان]بهتر است قبل از اعمال رنگ، سطح را صاف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His voice roughened with every word.
[ترجمه گوگل]صدایش با هر کلمه خشن می شد [ترجمه ترگمان]صدایش از هر کلمه خسته می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Roughen the surface before applying the paint.
[ترجمه شیوا] قبل از رنگ زدن سطح کار را سمباده بزنید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اعمال رنگ، سطح را زبر کنید [ترجمه ترگمان]قبل از اعمال رنگ، سطح را تمیز کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Sand the surface to roughen it before repainting.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی مجدد سطح را سنباده بزنید تا زبر شود [ترجمه ترگمان]ماسه سطح را قبل از تغییر رنگ تغییر دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her hands had been roughened by years of labouring.
[ترجمه گوگل]دستهای او در اثر سالها کار خشن شده بود [ترجمه ترگمان]سال ها تلاش کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Cold weather roughens your skin.
[ترجمه گوگل]هوای سرد پوست شما را زبر می کند [ترجمه ترگمان]هوای سرد پوستت را خیس می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A faint stubble roughened his chin and just beneath his jawline was a small crescent-shaped scar.
[ترجمه گوگل]ته ریش کم رنگی به چانه اش خشن شده بود و درست زیر خط فکش یک زخم کوچک هلالی شکل وجود داشت [ترجمه ترگمان]چانه اش کمی خشن شده بود و درست زیر گونه اش، جای زخم کوچکی قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. If gas permeates the polymer, it can roughen the inner surface of the part when the gas migrates out again.
[ترجمه گوگل]اگر گاز به پلیمر نفوذ کند، وقتی گاز دوباره به بیرون مهاجرت می کند، سطح داخلی قطعه را زبر می کند [ترجمه ترگمان]اگر گاز در پلیمر نفوذ کند، وقتی گاز دوباره کوچ می کند، می تواند سطح درونی قسمتی را که گاز دوباره کوچ می کند، تغییر دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. By sanding the split leather surface to roughen it up.
[ترجمه گوگل]با سنباده زدن سطح چرم شکافته برای زبری آن [ترجمه ترگمان]با سنباده کردن سطح چرمی شکافته شده آن را تمیز کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Before painting the wood, roughen the surface with sandpaper.
[ترجمه گوگل]قبل از رنگ آمیزی چوب، سطح را با سمباده زبر کنید [ترجمه ترگمان]قبل از نقاشی کردن چوب، سطح را با کاغذ سنباده محکم کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You will then need to roughen the surfaces to prepare them to hold the materials.
[ترجمه گوگل]سپس باید سطوح را زبر کنید تا برای نگهداری مواد آماده شوند [ترجمه ترگمان]سپس باید سطوح را مشخص کنید تا آن ها را برای نگه داشتن مواد آماده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
زبر کردن (فعل)
roughen
خشن کردن یا شدن (فعل)
roughen
انگلیسی به انگلیسی
• coarsen, make or become rough to roughen something or to roughen its surface means to make its surface less smooth.