rough terrain

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
زمین ناهموار / مسیر دشوار / شرایط سخت و پرمانع
در زبان محاوره ای:
راه سخت، اوضاع قفل، مسیر پر دردسر، شرایط طاقت فرسا
🔸 تعریف ها:
1. ( جغرافیایی – واقعی ) :
منطقه ای با سطح ناهموار، سنگی، شیب دار یا پوشیده از موانع طبیعی که عبور از آن دشوار است
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: The jeep was built to handle rough terrain.
این جیپ برای عبور از زمین های ناهموار ساخته شده بود.
2. ( استعاری – روانی یا اجتماعی ) :
توصیف شرایط زندگی، مسیر شغلی، یا وضعیت روانی که پر از چالش، مانع و سختی است
مثال: After the divorce, she went through some rough terrain emotionally.
بعد از طلاق، از نظر احساسی وارد مسیر سختی شد.
3. ( ادبی – نمادین ) :
استفاده از تصویر زمین ناهموار برای نشان دادن مسیر پر فراز و نشیب زندگی یا مبارزه با مشکلات
مثال: The novel explores the rough terrain of grief and healing.
رمان به بررسی مسیر دشوار اندوه و التیام می پردازد.
🔸 مترادف ها:
rugged path – difficult journey – uneven ground – adversity – hardship